ملاحظاتی بر دو کتاب “هشت سال با ابراهیم علیزادە و عبدالە مهتدی”

دو کتاب بە زبان کردی در کردستان عراق چاپ و منتشر شدەاند کە میتواند – یا بهتر است بگویم کە میتوانست – منبع مناسبی برای شناختی عینی از سازمانی باشد کە نامش بویژە در سی و چند سال گذشتە در رابطە با جنبش رادیکال و حق طلبانە مردم کردستان بسیار آشنا و برسر زبانها بودەاست. کتاب اول “سە سال با ابراهیم علیزادە، دبیر کومەلە” و کتاب دوم “پنج سال با عبدالە مهتدی، دبیر کومەلە انقلابی زحمتکشان کردستان ایران” است؛ محتوای هر دو کتاب عبارتست از مصاحبەهایی طولانی با این دو رهبر شناختە شدە کومەلە کە توسط “بهمن سعیدی” انجام گرفتەاست. در ادامە این مطلب من از دوستان گرامی آقایان ابراهیم علیزادە و عبدالە مهتدی، برای سهولت در نوشتن تنها با نامهای ‘علیزادە’ و ‘مهتدی’ اسم میبرم. 

اسم مصاحبە کنندە یعنی “بهمن سعیدی” پیشتر نە بعنوان مبارزی در جنبش کردستان، نە بعنوان نویسندە و نە روزنامەنگار شنیدە نشدەاست. دقت در شیوە انشای سوالات نشان میدهد کە اطلاعات “سعیدی” از جریانات سی سال گذشتە کومەلە و جنبش کردستان ایران عمیق نیست. حتی بنظرمیرسد کە وی بر روند رویدادهای سیاسی کردستان  و ایران نیز تسلط ندارد. سوال مهم اینست کە چرا این شخص برای انجام چنین مصاحبەهایی مناسب تشخیص دادە شدەاست؟ آیا نمیشد خود این دوستان از کسانی دیگر، از یک روزنامەنگار اسم و رسم‌دار ویا کسی در صفوف تشکیلات خودشان بخواهند این مصاحبەها را انجام دهند و بدینترتیب با ضریب اطمینان بیشتری مطالب را بیان کردە، اسناد و مدارک را در اختیارش قرار دهند؟ چگونە است رهبرانی کە میباید خود پردە از روی برخی از اسرار گذشتە کردستان و کومەلە بردارند، توسط کسی این تاریخ را بیان میکنند کە نامی مستعار دارد؟ 

از طرف دیگر عنوان کتابها یعنی “سە سال با . . علیزادە” و “پنج سال با . . مهتدی” این فکر را بە ذهن خوانندە متبادر میکند کە نویسندە در این مدت و در لحظات گوناگون زندگی، کار و فعالیت تشکیلاتی و سیاسی این رهبران آنان را همراهی میکردە و در نتیجە این کتاب میتوانست نشاندهندە گوشەهای مختلف زندگی سیاسی علیزادە و مهتدی و در رابطە با تشکیلات تحت رهبری آنان باشد. حال آنکە اینطور نیست و این دو کتاب در واقع دو مصاحبە طولانی است کە فاصلە زمانی سوال اول و سوال آخر و جمع‌آوری و چاپ مطالب و عکسها در مورد علیزادە سە سال و در مورد مهتدی پنج سال بەطول انجامیدەاست.

 اندکی قبل از انتشار این دو کتاب، یک کتاب دیگر بە لحاظ شکلی شبیە این دوکتاب در کردستان عراق چاپ و منتشر شد. کتاب بخشی از خاطرات دوست گرامی آقای عمر شیخموس از بنیانگزاران اتحادیە میهنی کردستان است کە سالها عضو دفتر سیاسی و نمایندە آنها در خارج از کشور بودەاست. وی سالها در دانشگاە استکهلم مشغول تدریس و تحقیق بود، سرانجام سال ٢٠٠١و بەمدت هفت سال رئیس بخش کردی رادیو صدای آمریکا شد. من از جملە کسانی بودم کە بە درخواست خود ایشان بە همراە دوست دیگری کتابش را در کتابخانە کردی شهر استکهلم معرفی و نقد کردیم. 

کتاب عمر شیخموس از چند جنبە قابل توجە است؛ وی در همەی موارد تلاش میکند بسیار شفاف سخن بگوید و بە این خاطر یک خبرنگار با اسم و رسم را بە آرشیو شخصی خود بردە و تمام اسناد، نامەهای شخصی، مکاتبات با مقامات، ارگانها و احزاب و سازمانها را در اختیارش قرار میدهد و بە سوألات وی پاسخ میدهد. عمر شیخموس در مورد گذشتە خویش و اینکە یک فعال چپ و در مواردی تندرو بودە است سخن میگوید؛ در مورد تعلقات فکری و سیاسی خویش در گذشتە پنهانکاری نمیکند؛ بر اساس تفکرات امروزی‌اش بە تحلیل نظرات خویش در دهەهای پیش نمیپردازد؛ برخی اسرار را در رابطە بین دو حزب بزرگ کردستان عراق برملا میکند کە در بیان مطلب بە منافع امروزی خود در قبال این یا آن طرف نمیاندیشد؛ نامەها و مدارکی را بە نمایش میگذارد کە در مواردی میتوانند برای برخی از مقامات کنونی کردستان عراق بسیار مسئلە ساز باشد. 

و سرانجام در رابطە با مسئلە زن نکتەای در کتاب هست کە حیفم میآید آنرا بازگو نکنم؛ کاک عمر کە از دوستان نزدیک دکتر امیر حسن‌پور و خانم دکتر شهرزاد مجاب است، سالها قبل نامەای برای کاک امیر میفرستد و در آخر نامە نیمە شوخی نیمە جدی مینویسد: “سلام گرم مرا بە منزلتان برسانید!” و دیری نمیگذرد کە جواب نامە امیر میرسد کە در حاشیە آن خانم مجاب متقابلا سلام میرساند و دو نقاشی را هم در همان حاشیە کشیدە است، یک خانە (منزل) و یک زن. در کنار آن مینویسد کاک عمر جان ضمن سلام و سپاس، خواستم بپرسم آیا بە نظر شما من شبیە کدام یک از این دو نقاشی هستم؟! برای من بسیار جالب بود کە شخصی در موقعیت عمر شیخموس و در اولین کتاب خاطرات خود کە مسائل مهم تاریخ نزدیک بە چهل سال گذشتە کردستان عراق و زندگی سیاسی‌اش را بیان میکند، از جملە مسئولیت این چنین لغزشهای کلامی – نوشتاری را نیز بر عهدە میگیرد و ابایی از پخش آن نامە ندارد.

در اواسط دهە هشتاد میلادی و سالهای اول فعالیت نمایندگی کومەلە در خارج کشور کە دفتر آن در پاریس بود، مرتبا صحبت از اینبود کە برای شناساندن کومەلە بە دنیای خارج – و البتە بە افکار عمومی کردستان و ایران نیز – لازمست کتابچەای حاوی تاریخ پیدایش و چگونگی شکل گیری این جریان آمادە و چاپ شود. مشکل اما در اینبود کە کسی این مهم را برعهدە نمیگرفت. سرانجام زندە یاد دکتر جعفر شفیعی کار را شروع کرد و بە نقل از نامەای کە در اکتبر سال ١٩٨٦ برای من نوشتەاست میگوید کە “مشغول پاکنویس کردن آخرین صفحەهایش هستم کە ممکن است ٩٠ صفحەای بشود”. بندە کە در آنزمان در نمایندگی کومەلە در پاریس کار میکردم از نزدیک شاهد تلاشهای ایشان بودم. متأسفانە مرگ نابهنگام دکتر جعفر، این رهبر کوشا و مبارز در پاییز ١٣٦٦ یعنی اکتبر ١٩٨٧ اینکار را بە تعطیل کشاند و دیگر کسی هم دنبالە کار را نگرفت.  

در دو کتاب “سە سال با . . علیزادە” و “پنج سال با . . مهتدی” تنظیم شدن سوألات “بهمن سعیدی” بر اساس مواضع سیاسی مصاحبە شوندگان جای تعجب است! در یک مورد در صفحە ٣٢٢ از علیزادە در مورد  جداشدن “سازمان زحمتکشان” سوال میکند و در صفحە ٣٨٥ از جملە میگوید: “در زمان کنگرە شما و کنگرە مهتدی”!! ‘سازمان زحمتکشان’ اصطلاحی است کە طیف کومەلە – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و دوستان و نزدیکان آنها بە “کومەلە” تحت رهبری مهتدی میگویند و منظور اینست کە از بەکار بردن نام کومەلە در مورد آنان خودداری کنند. از سوی دیگر چگونە میتوان کنگرەها را با اسم رهبر یک تشکیلات نامگذاری کرد و این در حالیست کە اسم کنگرە اول، دوم و الی آخر در این دو کتاب مکرر ذکر میشود. “بهمن سعیدی” از هر دوی آنها سوال عجیی میپرسد :”اولین کسی را کە کشتید کی بود؟”!! و خوب البتە با توجە بە اینکە هر دو از همان ابتدای شروع جنگ در کردستان در بالاترین سطح رهبری بودەاند، در هیچگونە درگیری شرکت نداشتەاند. 

در جایی از علیزادە سوأل میشود: “آیا با مرگ منصور حکمت جنبش چپ در جهان و بویژە در ایران دچار خسارت فراوانی نمیشود؟” از این نوع پرسشها در مورد مهتدی پیش نمیآید.

از سوی دیگر تاریخ‌های مربوط بە برگزاری کنگرەها و یا دیگر رویدادها گاهی سال شمسی و گاهی میلادی هستند و این خوانندە را دچار سردرگمی میکند. این ناهمخوانی بویژە در کتاب علیزادە بیشتر خود را نشان میدهد: “کنگرە دوم سال ١٩٨١”، “کنگرە سوم سال ١٩٨٢” و “کنگرە چهارم سال ١٣٦٣” و الی آخر. 

در موارد زیادی این سوال برای خوانندە پیش میآید باتوجە بە اینکە اسم این دو کتاب “سە سال . . ” و “پنج سال . . ” است، علی‌القاعدە مصاحبە شوندە در مواردی کە در پاسخ بە سوالی مطمئن نبودە، یادش نماندە و یا در مورد تاریخ رویدادی شک کردە است، برای یافتن جواب دقیق وقت کافی داشتە و میبایست در جلسە بعدی جواب درست را بە مصاحبە کنندە بدهد. ولی باکمال تعجب در موارد زیادی “یادم نیست”، “اطلاع ندارم”، “باید بە اسناد مراجعە کرد”، “اینرا باید بپرسم” و از این قبیل در این دو کتاب (بویژە کتاب پنج سال با . . مهتدی) دیدە میشود. 

بنیانگذاران و کنگرە اول  

در مورد نام بنیانگذاران کومەلە و همچنین شرکت کنندگان در کنگرە اول و اعضای نخستین کمیتە مرکزی آن، علیزادە و مهتدی هم نظر نیستند. علیزادە بنیانگزاران را یازدە نفر میداند کە عبارتند از فوأد مصطفی‌سلطانی، محمدحسین کریمی، عبدالە مهتدی، مصلح شیخ‌الاسلامی، صدیق کمانگر، ساعد وطندوست، شعیب زکریایی، فاتح شیخ‌الاسلامی، یدالە بیگلری و حسین مرادبیگی. (سەسال. . با علیزادە، ص پنجاە). در این مورد مهتدی تنها خود و هشت نفر دیگر را نام میبرد (بدون اسامی فاتح شیخ‌الاسلامی و مرادبیگی از لیست فوق). 

نخستین نشست رسمی تشکیلاتی با شرکت دە تن از اعضای اصلی کومەلە در دو مکان یعنی نقدە در آذربایجان غربی و سنندج برگزار شدە و بە نظرمیرسد کە بعدها نام کنگرە اول گرفتە است نە در خود آن نشست. نە علیزادە و نە مهتدی تاریخ این نشست را بە یاد ندارند و تنها بە “پائیز سال ١٣٥٧” بسندە میکنند کە این البتە برای صحبت در بارە اولین نشست وسیع چنین تشکیلاتی نادقیق مینماید. ولی بنا بە روایت یکی از شرکت کنندگان در این نشست کە من دراینبارە از وی سوال کردم، در جلسە اختتامیە اطلاعیەای در مورد دولت جدید (شاپور بختیار) صادر کردەاند و بنابراین میتوان گفت کە تاریخ آن حول و حوش شانزدهم دیماە ١٣٥٧ میباشد. بدینترتیب این کنگرە باید نیمە دوم آذرماە و نیمە اول دیماە سال ١٣٥٧ برگزار شدە باشد. 

اسامی شرکت کنندگان در کنگرە اول در کتاب مهتدی نیست ولی علیزادە علاوە بر خود، مهتدی، مصطفی‌سلطانی، کریمی، طیب روح‌اللهی، ایرج فرزاد، ساعد وطندوست، حسین مرادبیگی و شعیب زکریایی، از عمر ایلخانی‌زادە و محسن رحیمی نیز نام میبرد. اینکە چە کسانی نخستین کمیتە مرکزی را تشکیل میدهند نیز مورد اختلاف است. مهتدی در صفحە ١٥٤ چنین میگوید: “در کنگرە اول رهبری کومەلە را انتخاب کردیم کە اگر اشتباە نکنم، اینرا البتە باید مجددا بررسی کرد و من باید سوال کنم . . . اینطور یادم هست کە فوأد، ساعد و من بودم. دو علی‌البدل هم بودند کە بازهم اگر اشتباە نکنم یکی از آنها اینطور بەیادم میآید کە سیدابراهیم بود.” این در حالیست کە علیزادە (سید ابراهیم) بطور قطع میگوید کمیتە مرکزی پنج نفر بودند: مصطفی‌سلطانی، وطندوست، رحیمی، مهتدی و علیزادە. سە نفر دیگر از شرکت کنندگان در این نشست نیز (کە من با آنان صحبت کردەام) انتخاب این پنج نفر را بعنوان اعضای نخستین کمیتە مرکزی کومەلە تأیید میکنند. هیچکدام از شرکت کنندگان در کنگرە اول کومەلە کە در قید حیات هستند، در حال حاضر در تشکیلاتهای تحت رهبری علیزادە و مهتدی حضور ندارند و این دو نفر در تشکیلات خودشان تنها بازماندگان نخستین کنگرە کومەلە  هستند. 

در هیچ کدام از این دو کتاب روشن نمیشود کە چگونە است چهار تن از بنیانگذاران کومەلە در نشستهای کنگرە اول حضور ندارند (مصلح و فاتح شیخ‌الاسلامی، یدالە بیگلری و صدیق کمانگر) و در عوض چهار نفر شرکت دارند کە هیچکدامشان از بنیانگزاران نبودەاند (طیب روح‌اللهی، ایرج فرزاد، عمر ایلخانیزادە و محسن رحیمی). 

کنگرە دوم 

در هر دو کتاب علیزادە و مهتدی کە در مورد کنگرە دوم کومەلە در بهار سال ١٣٦٠مطالبی مطرح میکنند، هیچکدام اشارەای بە کنفرانس مهمی کە در تابستان همان سال و بە منظور “تصحیح” موضع کنگرە دوم کومەلە در قبال جنبش کردستان برگزار گردید، نمیکنند. کنگرە دوم کومەلە جنبش کردستان را ” جنبشی انقلابی و دمکراتیک، عرصەای از تداوم قیام بهمن ماە” ارزیابی میکند. بە محض انتشار مصوبات کنگرە، انتقادات زیادی بە سوی کمیتە مرکزی کومەلە سرازیر شد مبنی براینکە این جنبش نە عرصەای از تداوم قیام بهمن بلکە حرکتی است انقلابی و رادیکال کە ریشە در ستم ملی و مبارزات مردم کردستان در طول چند دهە گذشتە دارد. کار بە جایی رسید کە فراخوان کنفرانس ششم در تابستان همانسال دادە شد کە در آن موضع کومەلە و تحلیل در مورد جنبش انقلابی کردستان تغییر کرد.  

آشنایی با اتحادیە میهنی کردستان

علیزادە آنجا کە بە سرآغاز آشنایی با اتحادیە میهنی کردستان و شخص جلال طالبانی اشارە میکند مینویسد: “. . تصمیم گرفتیم با آنها تماس بگیریم و برایشان کمک بفرستیم. نخستین کسی کە عازم شد سعید معینی بود [کە قبل از رسیدن بە مقصد بە همراە گروهی از پیشمرگان اتحادیە میهنی با نیروهای عراقی در گیرشد و جانباخت]، سپس دکتر جعفر شفیعی و چند رفیق دیگرمان نزد آنها رفتند. این اولین آشنایی ما بود از نزدیک با مام جلال در کوهستانهای قندیل[در زمان شاە]”(صفحە ١٣٢). ماجرای رفتن زندە یاد دکتر جعفر شفیعی بە همراە ساعد وطندوست نزد اتحادیە میهنی کردستان بارها در مطبوعات و رادیو و تلویزیونها بازگو شدەاست. چند سال قبل آقای طالبانی بە هنگام افتتاح بیمارستان مدرنی در شهر سلیمانیە، در مقابل دوربینهای خبرنگاران برای نشاندادن تفاوت وضعیت درمانی خودشان در سال ١٩٧٨ زمانیکە در کوە امکانات بسیار محدود داشتند با زمان حاضر، با ذکر نام از سفر ساعد وطندوست و دکتر جعفر شفیعی از جانب کومەلە و کولەبار کمکهای دارویی و مالی آنها با تقدیر یادکرد. شگفت اینکە علیزادە در نقل کردن این جریان نام ساعد وطندوست را کە از بنیانگزاران و عضو نخستین کمیتە مرکزی کومەلە بودە و علی‌القاعدە دکتر جعفر (کە ‌آنزمان کادری جوان و عضو تازەای بود) بەهمراە وی بە این مأموریت رفتە است، بە میان نمیآورد و از “چند رفیق دیگرمان” سخن میگوید کە در واقع منظور تنها ساعد وطندوست میباشد. جای تأسف است کە این مطلب در زمانی بیان شدەاست کە ساعد وطندوست بە همراە عدەای دیگر در طیف منتقدین حزب کمونیست ایران بودند کە بعدها از آنها جدا شدە و “روند سوسیالیستی کومەلە” را تشکیل دادند. 

علیزادە در صفحە ١٣٨ کتاب اسامی سی و شش نفر از شرکت کنندگان در کنگرە موسس حزب کمونیست ایران در سال ١٩٨٣ را بر میشمارد کە از میان سی و یک نفری کە در قید حیات هستند هیچکدامشان عضو این حزب نبودە و تنها خودش در حال حاضر در حزب کمونیست ایران باقیماندە است.

نقش زنان  

در مورد شرکت زنان در فعالیتهای سیاسی – نظامی کومەلە نکات جالبی در هر دو کتاب بەچشم میخورد. علیزادە از حضور بیست درصدی زنان در صفوف کومەلە صحبت میکند (صفحە ٢٣٤). این در حالیست کە در کمیتە مرکزی کومەلە تا کنگرە نهم کە سال ٢٠٠٠ برگزار گردید هیچ کدام از این زنان مبارز کە سابقە برخی از آنها بە مبارزە زیرزمینی در زمان شاە بر میگردد، حضور نداشتند!! مهتدی از جملە میگوید: “. . اینکە ٣٠-٢٥ سال پیش زنی در مسجد بدون روسری برای تعداد زیادی مرد صحبت کند، آنها را تحت تأثیر قرار دهد . . کار بزرگی است.”(صفحە ٣٩٣) سوأل اینست کە چە مکانیسمی در تشکیلات کار میکرد کە چنین زنانی بە سطح رهبری راە پیدا نمیکردند. رهبران تشکیلات نمیتوانند از زیر بار مسئولیت مسدود کردن راە ارتقای تشکیلاتی آنان شانە خالی کنند. علیزادە در عین حالیکە این امر را بعنوان یک نقص جدی در تمام سطوح تشکیلات بە رسمیت میشناسد، چنین میگوید: “. . اما اینراهم بدانید کە کم هستند تعداد رفقای زن کە خود را برای رهبری کاندید کنند و بە آنان رأی دادە نشود”!(صفحە ٣٦٧). این بەنظر من تمجید از مردان درون تشکیلات است! اگر زنان خود را کاندید کنند، مردان آنقدر معتقد بە برابری حقوق زن و مرد در تشکیلات هستند کە بە آنها رأی میدهند! اشکال اصلی اما در اینست کە زمینەهای آموزش، ایستادگی در برابر فرهنگ مردسالارانە در درون تشکیلات، دادن اعتماد بە نفس و کمک بە ارتقای زنان در طول سالیان فراهم نگردیدە است. باوجود همە اینها واقعیات و شنیدەها از برخی کاندیدها و نیز معدود منتخبین رهبری در کنگرەهای اخیر هر دو تشکیلات جای تأمل بسیار دارد. . . 

ورود زنان بە سطح رهبری در سال دوهزار اما داستان دیگری دارد. سال ٢٠٠٠ آن سالی است کە دیگر دو کنگرە نهم برگزار میشود زیرا انشعاب صورت گرفتە و دیگر صحبت از دو تشکیلات جداگانە یکی تحت رهبری علیزادە و دیگری زیر رهبری مهتدی میباشد. در حالیکە تا کنگرە قبلی یعنی کنگرە هشتم کە همە باهم بودند، کل اعضای کمیتە مرکزی ١٦ نفر بود حتی یک زن در کمیتە مرکزی دیدە نمیشود، ناگهان و در یک اقدام رقابتی و برای تبلیغات رو بە بیرون و جلب نیرو، حضور زنان اهمیت پیدا میکند! در حزب کومەلە و از میان ٢٦ عضو کمیتە مرکزی و اعضای علی‌البدل شش نفرشان زن هستند. در کنگرە دهم و یازدهم از جمع ١٩ نفر تنها دو عضو زن حضور دارند. در کنگرە دوازدهم از جمع ٢٦ نفری کمیتە مرکزی تعداد زنان سە نفر است. و سرانجام در کنگرە سیزدهم تنها دو زن در میان ١٩ نفر دیدە میشود. (جستجوی من در سایتها و نشریات اینترنتی متعلق بە حزب کومەلە برای یافتن اسامی اعضای کمیتە مرکزی کنگرە سیزدهم نتیجەای نداشت. تنها در نشریەای عکس دستەجمعی کمیتە مرکزی چاپ شدەاست بدون ذکر اسامی و این آمار را از روی آن عکس نوشتەام!)

در کمیتە مرکزی کومەلە حکا منتخب کنگرە نهم در سال دوهزار از ٢٢ نفر اعضای اصلی و دو علی‌البدل حتی یک عضو زن وجود ندارد. در کنگرە دهم از ٣٠ نفر هفت نفر زن هستند. کنگرە یازدهم از ٢١ نفر سە نفر زن، کنگرە ١٢ از ٢٣ نفر سە نفر زن وسرانجام از ١٩ نفر کنگرە سیزدهم تنها دو نفرشان زن هستند. بعداز آنهمە توصیفات از نقش زنان در کومەلە و حضور بیست درصدی آنها در تشکیلات کە در هر دوکتاب مهتدی و علیزادە مورد بحث است، سرانجام کار بە جایی رسیدە است کە تنها دو زن در سطح رهبری این دو جریان حضور دارند. 

اعدام 

در بخش دیگری از کتاب مصاحبە کنندە در مورد اعدام کردن افرادی نفوذی کە برای خرابکاری و ترور بە کومەلە روی آوردەاند سوأل میکند. هر دو تأیید میکنند در مورد اشخاصی کە جنایتکار بودە و مرتکب قتل شدەاند، اعدام صورت گرفتە است. در پاسخ این سوأل کە آیا اینکار نقض حقوق بشر نیست، هر دو میگویند اینک مخالف مجازات اعدام هستند. اما هنگامیکە مشخصا اسم دو نفر در دو تاریخ متفاوت پرسیدە میشود در جواب هر دو مصاحبە شوندە اظهار بی اطلاعی میکنند. جای تعجب است کە چرا از مصاحبە کنندە نمیپرسند این اطلاعات را از کجا آوردە است؟

در همین زمینە، در چاپ دوم کتاب “سە سال با . . . علیزادە” عکس یکی از دادگاههای کومەلە از متهمی محکوم بە اعدام  مربوط بە دهەی ٨٠ میلادی چاپ شدە است. با توجە بە موضع کنونی کومەلە و تأکید علیزادە بر مخالفت اصولی آنها با حکم اعدام، شگفت‌آور است کە چگونە و چرا این عکس – کە یادآوری آن در محافلی میتواند بسیار دردناک باشد – آنهم در چاپ دوم کتاب ظاهر میشود. 

عکسها

عکسهای آخر کتاب – در هر دو مورد – خود قابل توجە هستند. در هیچکدام عکس محمد حسین کریمی کە روز کومەلە بەیاد وی و در روز جانباختن وی است، دیدە نمیشود.(در چاپ دوم کتاب علیزادە عکس کریمی اضافە شدەاست) عکس منصور حکمت را هردو دارند ولی در کتاب “پنج سال با . . . مهتدی” عکس فواد مصطفی‌سلطانی دیدە نمیشود و زیر عکسی کە در آن ماموستا شیخ عزالدین حسینی بە همراە چند نفر از جملە مهتدی نشستەاند، بەجای معرفی افراد در عکس، چون یک رادیو ضبط صوت در وسط عکس دیدە میشود نوشتەاند: “زمان گوش دادن بە رادیو کومەلە”!  در کتاب “سەسال با . . . علیزادە” زیر عکس دکتر جعفر شفیعی تاریخ جانباختن وی در هردوچاپ و در دو جا بەجای ١٣٦٦ اشتباها سال ١٣٦٥ نوشتە شدەاست.


کنگرە ششم

مهتدی در مورد کنگرە ششم کومەلە میگوید: “کنگرە ششم کومەلە فکر میکنم سال ١٩٨٧ بود اگر اشتباە نکنم. آنجا بود کە کومەلە در درون حزب کمونیست ایران ناچار بە تغییر مشی گردید. . . وگرنە درست است کە کومەلە در [تشکیل] حکا سهیم بود ولی با تئوری خود کار میکرد. . . در حقیقت این کومەلە نبود، بلکە م حکمت بود کە با همکاری ابراهیم علیزادە این مشی را وارد حکا و کومەلە کردند.” (صفحە ٦٨) البتە در سوأل بعدی مصاحبەکنندە یعنی “بهمن سعیدی” سال درست کنگرە ششم را کە ١٩٨٨ است یادآوری میکند ولی نظری بە مقالەای از مهتدی در نشریە “کمونیست” تحت عنوان ‘دورنمای فعالیت ما در کردستان’ بە تاریخ خردادماە ١٣٦٨ یعنی بیش از یکسال بعد از کنگرە ششم قابل توجە است؛ “بگذار کارگر کرد در وسیعترین مقیاس بداند و دلگرم شود، متوقع شود، بخواهد خود را صاحب حزب کمونیست بشمارد. . . موقعیت سیاسی و اجتماعی سازمان کردستان حزب، . . و دست آوردهای تاکنونی ما این امکان را فراهم میکند کە تحول و یا باصطلاح تغییر ریل مورد بحث نتایج سیاسی و اجتماعی خود را با سرعت و . . آشکار نماید.” کمونیست شمارە ٥١ سال ششم.

بازهم در رابطە با کنگرە ششم مهتدی میگوید: “من صد در صد با تمام قرارها و مصوبات کنگرە ششم مخالف بودم.” (صفحە ١٠٥ و ٢٢٩) اینرا مقایسە کنید با اطلاعیەای در ‘کمونیست’ شمارە ٦٢ مهرماە ١٣٧٠ یعنی سە سال و نیم بعد از کنگرە ششم و پس از رفتن م حکمت و دیگران کە بە امضای پنج نفر منتشر شد: ‘. . . ما برای شروع فعالیت در شرایط جدید تمام مصوبات کنگرەها و پلنومهای کمیتە مرکزی حزب، و نیز سازمان کردستان را مأخذ و مبنای فعالیت جاری قرار دادە و بر بدست گرفتن آنها و پیشبرد فعالیت حزب برمبنای این خطوط تأکید میکنیم . . . ششم سپتامبر ١٩٩١ ابراهیم علیزادە، فاروق بابامیری، عبدالە مهتدی، محمد شافعی، ابراهیم محمدی’. 

کنگرە نهم

در مورد کنگرە نهم در سال دوهزار(١٣٧٩) کە سرانجام منجر بە جدایی و تشکیل حزب کومەلە گردید نیز مطالب گوناگونی طرح شدەاست. از مهتدی سوأل میشود: “چرا در کنگرە نهم شما میخواهید پنجاە پنجاە باشد؟” منظور تعداد اعضای کمیتە مرکزی منتخب است. بدین معنا کە اگر چنانچە باهم بە کنگرە بروند از قبل تعیین کنند کە تعداد اعضای ک م طرفدار دو جریان مساوی باشند. وی چنین جواب میدهد: “خیر پنجاە پنجاە نبود. آنزمان آن رفقایی کە اینک تشکیل فراکسیون دادەاند، و سرانجام اینروزها بیرون آمدند یا بیرونشان کردند، منظورم ساعد وطندوست، مینە حسامی و دیگران است، اینها آنزمان میانجی بودند. . . حرف ما اینبود کە جریان ما با جریان علیزادە مساوی باشد. . ما و آنها هرکدام سی درصد و میانجیگران هم چهل درصد، یا ما هرکدام چهل درصد و آنها بیست درصد باشد. . .” (صفحە ٢٩٦) هیچکدام از کسانیکە در آنزمان میانجیگری میکردند و اینک در روند سوسیالیستی کومەلە(فراکسیون) هستند از جملە ساعد وطندوست و مینە حسامی و دیگران این موضوع را تأیید نمیکنند و میگویند کە صحبت بطور واضح در مورد پنجاە درصد برای هر جریان درمیان بودەاست.

علیزادە در جواب بە سوألی راجع بە عوامل ایجاد فراکسیون روند سوسیالیستی ازجملە میگوید: “اختلاف با این رفقا . . . بە زمان جدا شدن کومەلە انقلابی زحمتکشان ایران در سال ٢٠٠٠ [البتە اشتباها ٢٠٠١ نوشتە شدەاست] برمیگردد. . . [آنها نیز] نظرشان این بود کە کومەلە در چارچوب حزب کمونیست ایران باقی نماند، اما آنزمان هرکدام بە دلایل ویژە سیاسی، نظری و یا شخصی با این جریان نرفتند. . .” (صفحە ٤٢٠) اگر این نظر علیزادە درست است در اینصورت سوأل جدیدی پیش میآید کە البتە “بهمن سعیدی” چون در جریان دقیق وقایع آن سالها نیست نمیتواند بپرسد. پرسش اینست کە پس چگونە است کە سال دوهزار و در گرماگرم جدا شدن کومەلە انقلابی زحمتکشان برای تبلیغات روبە بیرون چە از طریق رادیو و نشریات و چە از طریق سخنرانی برای آگاهانیدن طیف کومەلە و حزب کمونیست و هواداران آن در خارج از کشور، از سوی رهبری سازمان کردستان حکا – کومەلە، سە نفر برای این مهم تعیین میشوند کە هر سە آنها اینک از کادرهای اصلی روند سوسیالیستی کومەلە هستند؛ ساعد وطندوست، مینە حسامی، جعفر امین‌زادە. یعنی کسانی کە آنزمان مبلغین خوبی برای تشکیلات بودند، اینک بر اساس مواضع سیاسی امروزشان حتی گذشتە‌شان نیز زیر سوأل میرود. 

جنگ بین دموکرات و کومەلە

مصاحبە کنندە در مورد جنگ بین کومەلە و حزب دموکرات سوألات متفاوتی از هر دو طرف میکند. جوابها هم عمدتا بەعلت عدم اشراف “بهمن سعیدی” بر جوانب مختلف آن نمیتواند خوانندە را در متن واقعی این رویداد مهم جنبش کردستان قرار دهد. در حالیکە انتظار میرفت کە طرفین نگاە یکسانی بە این روداد مهم داشتە باشند ولی اینچنین نیست. یک نکتە قابل توجە در پاسخ علیزادە اینست کە میگوید: ” قطعنامە پیشنهادی مهتدی در مورد ارزیابی از جنگ کومەلە و حزب دموکرات در دفتر سیاسی حزب بە تصویب نرسید . . . نظر رسمی کومەلە بسیار ملایم‌تر و معتدل‌تر از گفتەها و نوشتەهای کاک عبدالە در این زمینە بودەاست. . . باوجود این مسئولیت جنگ کومەلە و دموکرات برعهدە حزب دموکرات است حتی اگر همە نوشتەهای کاک عبدالە را هم منظوربداریم”.(صفحە ٢٤٩)

مهتدی چنین میگوید: “من از اینکە این جنگ داخلی درگرفت بسیار ناراحت شدم و هیچگاە هم من در درون کومەلە طرفدار این نبودم کە این [جنگ] رخ دهد.” (صفحە ١٠٩)  و در جایی دیگر میگوید: “حزب دموکرات میگوید . . در نشریە کمونیست کە آنزمان ارگان ما بود، در شمارە پانزدهم، گویا من مطلبی نوشتەام کە بسیار جنگ طلبانە است. . . وگرنە تنها کسی کە در رهبری آنزمان ما موافق این جنگ نبود من بودم.” (صفحە ٢٤٠)

در نشریە ‘کمونیست’ شمارە ١٥ مورد اشارە بە تاریخ سی‌ام آذرماە ١٣٦٣ در مقالە “تعرض مسلحانە بە کومەلە، نشانە هراس و درماندگی بورژوازی کرد” نوشتە عبدالە مهتدی از جملە میخوانیم “در کردستان شما نە با یک تقابل سادە و دوجانبە بورژوازی و پرولتاریا بلکە با یک مثلث سیاسی – طبقاتی مواجە هستید، مثلثی کە دو رأس آنرا بورژوازی و یک رأسش را پرولتاریا تشکیل میدهد. . . . با اینهمە اشتباە محض است اگر تصور شود کە ما فقط با وسائل سیاسی قادر خواهیم بود – و یا قادر بودەایم – کە جلوی تعرضات مسلحانەی بورژوازی کرد را در کردستان بگیریم. حصول چنین وضعیت معینی در مبارزە سیاسی و طبقاتی در کردستان بە داشتن آمادگی کامل برای مقابلە همە جانبە با هر سطحی از تعرض قهرآمیز بورژوازی، و بە درپیش گرفتن آنچنان سیاست عملی نیازمند است کە حزب دموکرات را بە عبث بودن چنین اقدامی متقاعد سازد و یا در صورت ارتکاب کاملا پشیمان نماید.”

جنگ بین کومەلە و حزب دموکرات بە دلیل اهمیت و پیامدهای گستردە آن، بدلیل تعداد بسیار زیاد انسانهایی کە در این درگیریها جان خود را از دست دادند، زخمیها و کسانیکە دچار نقص عضو شدند، پیشمرگانی کە در فضای بسیار تیرە و تار این جنگ دست از مبارزە کشیدند، خانوادەهای بسیار زیادی کە از پیامدهای آن دچار رنج و آزار و صدمات جبران ناپذیر شدند، فضای بسیار دشواری کە برای مبارزە علیە جمهوری اسلامی در سراسر کردستان پدید آمد، فشار بسیار جانکاهی کە بر روستائیان در مناطقی کە پیشمرگان دو طرف در آنجا حضور داشتند و در عین حال اینکە جنگ ایران و عراق در همین دوران بە مناطق مرزی در کردستان کشیدە شد، جریان بمباران شیمیایی پیشمرگان گردان شوان کومەلە از سوی رژیم عراق هنگامیکە در میان دو ارتش ایران و عراق گیر کردند و . . . بە تمامی این دلایل و مطمئنا دلایل دیگری را نیز میتوان برشمرد، شایستە است کە کمیتە یا گروهی بیطرف با همکاری هر دو جریان، قرائت مستند و درستی – بە دور از ملاحظات و منافع تشکیلاتی و یا در نظر گرفتن اینکە چە کسی در چە سطحی میتواند مقصر ویا شریک در این وضع باشد، ارائە دهند. این بررسی باید شامل زمینەها، سیاستها، آغاز درگیری‌ها، ادامە آن و چگونگی پاسخ دادن بە تلاشهای محلی، منطقەای و بین‌المللی از سوی هر دو جریان باشد. احزاب و جریاناتی در سطح اروپا کوشش فراوانی کردند تا در بین کومەلە و حزب دموکرات آشتی برقرار شود کە متأسفانە هیچکدام نیتجە ملموس و فوری در برنداشت. . .  

دراینجا لازم میدانم کە جهت اطلاع خوانندە چند تاریخ و رویداد را با استناد بە ارگانهای رسمی کومەلە و حزب دموکرات در اختیاربگذارم بە این امید کە کمیتە احتمالی مورد اشارە در فوق بتواند در عمل شروع بەکار کند و این بخش از تاریخ جنبش کردستان را از تاریکی و ابهام برهاند. اگر تنها از پاییز سال ١٣٦٢ (١٩٨٣) نقل میشود بە این دلیل است کە آنچە در این زمان اتفاق میافتد آخرین درگیری مسلحانەای است کە مستقیما بە روند جنگ طولانی مدت بین کومەلە و حزب دموکرات مربوط میشود و با بررسی آن میتوان برای پی بردن بە جنگی کە چندین سال بطول انجامید، بیشتر در رویدادها تأمل کرد. 

آذر ماە ١٣٦٢ درگیری مسلحانە در مناطق مریوان و سپس در منطقە دیواندرە 

دوم دیماە ١٣٦٢ اطلاعیە مشترک کمیتە مرکزی کومەلە و دفتر سیاسی حزب دموکرات: “. . . بدنبال رویدادهای اخیر ناحیەهای مریوان و دیواندرە  نمایندگان کمیتە مرکزی کومەلە و دفتر سیاسی حزب دموکرات در نشست روز ٢/١٠/١٣٦٢ خود مقرر داشتند کە بلافاصلە بە هرگونە درگیری مسلحانە پایان دادەشود و پیشمرگان دو طرف موظفند با احساس مسئولیت در همە نقاط کردستان این قرار را رعایت کنند. . “

سە ماه زمستان ١٣٦٢ و بهار و تابستان ١٣٦٣ هیچگونە درگیری صورت نگرفتە است. 

شهریور ١٣٦٣ بە نقل از روزنامە کوردستان ارگان کمیتە مرکزی حزب دمکرات شمارە ٩٩ صفحە ٣٥ ویژە پلنوم (شهریور ١٣٦٣ – سپتامبر ١٩٨٤)گزارش دفترسیاسی به پلنوم کمیتە مرکزی در روز ۱۵ شهریور ۱۳۶۳:” رابطه حزب با دیگر سازمانهای سیاسی؛ . . . به رهبریت «کومه‌له» اعلام شده‌است که حزب میخواهد با کومه‌له همکاری داشته‌باشد و بهیچوجه خواستار پیش‌آمدن هیچگونه برخوردی بین حزب و کومه‌له نیست. اما اگر کومه‌له بخواهد درگیری با حزب ایجادکند، در اینصورت حزب ناچاراست بشدت و با قاطعیت درمقابل کومه‌له بایستد. حتی بصراحت بآنان گفته شده‌است که ایجاد درگیری ازسوی کومه‌له دریک نقطه کردستان تبدیل به یک درگیری عمومی در سراسر کردستان خواهد شد . . .” (این درحالیست کە ٩ ماە است هیچگونە درگیری مسلحانەای پیش نیامدە است!)

٢٥ آبان ١٣٦٣ حملە پیشمرگان حزب دموکرات بە مقر کومەلە در اورامان. . .  

سی‌ام آذر ١٣٦٣ کمونیست شمارە ١٥ مقالە “تعرض مسلحانە بە کومەلە، نشانە هراس و درماندگی بورژوازی کرد” نوشتە عبدالە مهتدی ” . . با اینهمە اشتباە محض است اگر تصور شود کە ما فقط با وسائل سیاسی قادر خواهیم بود – و یا قادر بودەایم – کە جلوی تعرضات مسلحانەی بورژوازی کرد را در کردستان بگیریم.” 

ششم بهمن ١٣٦٣ حملە تلافی‌جویانە پیشمرگان کومەلە بە مقر حزب دموکرات در اورامان 

مقالە کوردستان شماره ۱۰۲ دی‌وبهمن ۱۳۶۳ (ارگان ک م حزب دموکرات) تحت عنوان رویدادهای اورامان. . .  

کوردستان شمارە ۱۰۳ اسفند ١٣٦٣ و شروط حزب دموکرات برای پایان درگیریها :” . .  کومه‌له اولا بگوید که حزب دموکرات اصیل ‌و انقلابی‌است، ثانیا درمقابل سازمانهای مترقی تعهد کند که فاجعه ششم بهمن را تکرار نخواهد کرد، ثالثا این واقعیت را بپذیرد که کومه‌له در کردستان نماینده اقلیتی ناچیز است و اگر واقعا طرفدار دموکراسی است باید از اراده اکثریت تبعیت ‌کند.” 

گردان شوان

مسئلە کشتەشدن ٧٢ نفر از زبدەترین پیشمرگان کومەلە از گردان شوان در اسفندماە ١٣٦٦ و همزمان با بمباران شیمیای حلبچە یکی دیگر از مسائل بسیار مهمی است کە در این هر دو کتاب در حاشیە مطرح میشود. این پیشمرگان در منطقە مرزی نزدیک حلبچە مستقر بودند کە در آنزمان هرآن ممکن بود تبدیل بە صحنە جنگ بین ایران و عراق بشود، کە همینطور هم شد. این پیشمرگان پس از آنکە از سوی ارتش عراق هدف بمباران شیمیایی قرارگرفتند، بە کمین نیروهای مهاجم ارتش جمهوری اسلامی افتادند. . . مصاحبە کنندە با علیزادە در مورد برخورد دولت عراق و پیامدهای رابطە با آنها بیشتر میپرسد و سوألی درمورد مسئولیت و چون و چرایی باز کردن مقر و ادامەی حضور این گردان در آن منطقە بسیار حساس و پر مخاطرە (کە با در نظر گرفتن اطلاعات محلی و منطقەای در آنزمان تبدیل شدن آن بە صحنە جنگ ایران و عراق کاملا قابل پیش‌بینی بود) و بە لحاظ سیاسی نیز این حضور امتیاز مهمی بەشمار نمیآمد، مطرح نمیکند. مصاحبە کنندە با مهتدی اما وارد جزئیات میشود کە البتە پاسخ در خوری هم بە پرسشهایش دادەنمیشود. مهتدی از جملە میگوید: “این خود داستانی طولانی دارد. . . میخواستیم عقب‌نشینی کنیم اما مرتکب اشتباە شدیم. . . همە جزئیات را بخاطر ندارم، این مسئلە خیلی حساس است و من خودم آنجا نبودم. . . ممکن است شخص دیگری جزئیات را بداند.” (صفحە ١٨١) 

بسیار شگفت آور است دونفر کە در بالاترین مرجع تصمیم‌گیری قرار داشتەاند، این فرصت را غنیمت نمیشمارند تا با استفادە از اسناد و مدارک موجود در کمیتە مرکزی، تصویر واضحی از این رویداد خونین و این ضربە بسیار سنگین بە کومەلە بەدست بدهند. تاکنون چندین مقالە و کتاب خارج از چارچوب تشکیلاتی در مورد چگونگی این رویداد نوشتە شدە است؛ اما تشکیلات، از همان اولین سالگرد این واقعە هر سال تنها با دادن اطلاعیەای کلی و تجلیل از جانباختگان این رویداد و گذاشتن تاج گل بر مزارشان بسندە کردە است. سوألات بسیاری در این مورد برای خانوادە این عزیزان، دوستان و همسنگرانشان، کسانیکە از دور و نزدیک شاهد این واقعە بودند و نیز مردم کردستان پیش آمدەاست کە همچنان و پس از بیست و سەسال بی پاسخ ماندە است. . . 

مسئولیت بە ویژە دریک دولت، حزب، تشکیلات و جریان سیاسی جمعی است. متأسفانە این آن چیزی است کە در فرهنگ سیاسی خاورمیانە جایگاهی ندارد. همە رهبران و مسئولان آفرینندگان “پیروزیها و پیشرفتها” بودە و خود را مفتخر از آن میدانند ولی شکستها، خطاها و اشتباهات را دیگران، زیردستان، آن کسی کە مسئولیت مستقیم داشت و. . . مرتکب میشوند! در کشورهای پیشرفتە و در احزاب و سازمانهایی کە بر اساس دموکراسی درون تشکیلاتی ادارە میشوند نمونەهای زیادی از رهبرانی وجود دارند کە مسئولیت شکست و یا سیاست ناردستی را برعهدە گرفتە و از سمت خود استعفا میدهند. تازەترین نمونە آن خانم مونا سالین رهبر حزب سوسیال دموکراتها در سوئد است کە مسئولیت شکست انتخابات سال گذشتە را قبول کردە از سمت خود استعفا داد. سال قبل نیز گوردون براون رهبر حزب کارگر انگلستان نیز همان راە را پیمود.

یک مثال برجستە تاریخی مورد ویلی برانت صدراعظم نامدار آلمان و برندە جایزە نوبل صلح در سال ١٩٧١ است؛ وی ازاین نظر از سمت خود استعفا داد کە معلوم شد، یکی از مشاورینش متهم بە ارتباط با دستگاە جاسوسی اشتازی در آلمان شرقی آن زمان گردیدە است. . . و طعنە اینکە در میان رهبران سیاسی در خاورمیانە و همچنین دیگر نقاط جهان بسیارند رهبرانی کە بهیچوجە حاضر نیستند از پست خود کنار بروند و در عین حال دم از رهبری و محبوبیت شخصیت برجستەای چون نلسون ماندللا میکنند. و صد البتە مهمترین نکتە در رابطە با نلسون ماندللا و مسئلە رهبری را نادیدە میانگارند؛ و آن اینکە وی در اوج محبوبیت کشوری و جهانی و اتفاقا در زمانیکە بودنش میتوانست بسیار تأثیرگذار هم باشد، بعد از یک دور از کاندید کردن خود برای ریاست جمهوری امتناع کرد. کنارەگیری این رئیس جمهور و رهبر محبوب در آفریقای جنوبی و دارای محبوبیت جهانی بسیار گستردە میبایست در مسئلە رهبری و ریاست یک کشور، حزب ویا سازمان بسیاری را بە تأمل وادارد. . .

و سرانجام اینکە در این دوکتاب مسلما نکات بسیار دیگری هم یافت میشوند کە میتوان در مورد آنها سخن گفت.

احمد اسکندری

دسامبر ٢٠١١