قطعنامە ٨ مادەای مهاباد، قیادە موقت و کردستان ایران

  • Post category:گفتار

٣٠ بهمن ١٣٥٧ (١٩ فوریە ١٩٧٩)

  • توضیحی کوتاە در مورد جنبش کردستان عراق، پارت دموکرات کردستان و اتحادیە مهینی کردستان
  • مقدمە
  • کرونولوژی رویدادهای حول و حوش صدور اطلاعیە
  • متن اطلاعیە ٨ مادەای مهاباد
  • سئوالاتی چند در مورد محتوای آن و بویژە مادە هشتم
  • زمینەی مخالفت با قیادە موقت
  • اسرائیل و جنبش کردستان
  • آیا نوشتن مادە ٨ در این اطلاعیە لازم بود؟
  • قیادە موقت پس از صدور اطلاعیە و مادە هشتم
  • نظرات و دیدگاههای مختلف در بارە آن:
  • شیخ عزالدین حسینی، صلاح مهتدی، غنی بلوریان، دکتر قاسملو، سنار مامدی، ابراهیم یونسی، رحیم  خرازی، عبدالە حسن‌زادە، نوشیروان مصطفی امین، جلیل گادانی، احمد مفتی‌ زادە، کریس کوچرا، دیوید مکداول
  • منابع

*****

توضیحی کوتاە در مورد جنبش کردستان عراق، پارت دموکرات کردستان و اتحادیە مهینی کردستان

روز یازدە سپتامبر سال ١٩٦١ هواپیماهای جنگی ارتش عراق در زمان ریاست جمهوری عبدالکریم قاسم منطقە بارزان در کردستان را بمباران کردند. پنج روز پیش از این رویداد یعنی در روز ششم سپتامبر مردم کردستان عراق برای بزرگداشت یاد جانباختگان ششم سپتامبر سال ١٩٣٠ در شهر سلیمانیە اقدام بە تظاهرات و برگزاری میتینگ کردە بودند. تظاهرات سال ١٩٣٠ زمانیکە عراق تحت قیمومیت بریتانیا بود در مخالفت با انتخابات فرمایشی و خشونت ارگانهای دولتی برپا گردید کە بدلیل شدت سرکوب نیروهای انتظامی بیش از چهل کشتە و نزدیک بە دویست نفر زخمی شدند. جنگی کە پس از بمباران سپتامبر ١٩٦١ آغاز شد در کردستان اصطلاحا بە ‘شۆڕشی ئەیلوول’ یعنی جنبش سپتامبر شهرت یافتە است.

در طی سالهای دهە شصت میلادی تشکیلات پارت دموکرات کردستان عراق دچار تحولات زیادی شد. کنگرە پنجم این حزب  سال ١٩٦٠ در بغداد برگزار شد. در همین کنگرە نشانەهای اختلاف نظر بین ملا مصطفی بارزانی از یکسو و بیشتر اعضای دفتر سیاسی درمورد شیوە کار تشکیلاتی و چگونگی رهبری حزب خود را نشان داد.

در ماە فوریە سال ١٩٦٤ بارزانی با دولت عراق زمانیکە عبدالسلام عارف رئیس جمهور بود، توافقنامەای امضا کرد کە مورد تأیید دولت شوروی و شخص خروشچف قرار گرفت. دانا آدام اشمیت نویسندە و خبرنگار نیویورک تایمز کە بە کردستان سفر کردە و از نزدیک رویدادهای آنزمان را تعقیب میکرد، در گزارشی از اینکە بارزانی پس از ٢٩ ماە جنگ سخت و مداوم علیە دولت عراق حاضر بە قبول چنین توافقنامەای شدە است اظهار شگفتی میکند. بر این زمینە اختلافاتی جدی بین دفتر سیاسی [ابراهیم احمد، جلال طالبانی و دیگران] با بارزانی آغاز میشود.

بهار سال ١٩٦٤ مذاکراتی میان جلال طالبانی و ملا مصطفی بارزانی انجام میگیرد. بە گفتە جلال طالبانی موافقتنامەای برای برگزاری یک کنگرە مشترک نوشتە میشود و او شخصا آنرا نزد بارزانی میبرد. پس از تغییراتی در متن ملا مصطفی آنرا امضا  میکند. طالبانی متن را نزد دفتر سیاسی میبرد و ابراهیم احمد نیز امضایش را پای متن میگذارد. سپس موافقتنامە را برای چاپ و پخش نزد مسئول بخش انتشارات یعنی نوری شاویس میفرستند. آنطور کە طالبانی نقل میکند نوری شاویس از کسانیکە آن متن را برایش بردەاند عصبانی شدە آنرا پارە میکند و همە چیز عوض میشود!

کنگرە ششم پارت دموکرات بە رهبری بارزانی در ژوئیە ١٩٦٤ در قلعە دیزە کردستان عراق برگزار شد. هیچکدام از افراد وابستە بە دفتر سیاسی [جناح ابراهیم احمد – طالبانی] حاضر بە شرکت در آن نمیشوند.

بنا بە روایت جلال طالبانی برای اجتناب از درگیری با نیروهای تحت رهبری بارزانی کە روابطشان بسیار تیرە شدە بود تابستان ١٩٦٤ ابراهیم احمد، طالبانی، عمر دبابە و دیگران با نیرویی حدود پانصد پیشمرگ از مرز گذشتە وارد ایران میشوند. دولت ایران پس از پذیرش آنان، سرانجام سلاحهایشان را ضبط کردە، آنها را در اردوگاهی نزدیک همدان اسکان میدهند.

پس از مدتی رابطە بارزانی با دولت عراق تیرە میشود و روز سوم مە ١٩٦٥ نیروهای ارتش عراق، کردستان را مورد حملە قرار میدهند. با درگیر شدن جنگ افراد وابستە بە دفتر سیاسی از ایران بازگشتە و بە نوعی آشتی با بارزانی میرسند. سال ١٩٦٦ دفتر سیاسی [ابراهیم احمد و دیگران] رابطە خوبی با دولت مرکزی عراق برقرار کردە و طرفداران بارزانی اصطلاح جاشهای [خائنین] ٦٦ را برای جناح ابراهیم احمد – طالبانی بکار میبردند. اواخر ژوئن ١٩٦٦ بارزانی با عبدالرحمن بزاز نخست وزیر وقت عراق توافقنامەای امضا میکند و جنگ متوقف میشود. این توافقنامە جناح دفتر سیاسی را نیز دربر میگیرد. اواسط تابستان همین سال در کابینە ناجی طالب نخست وزیر عراق، پست وزارت بازسازی شمال عراق بە احمد کمال از هواداران بارزانی محول شد.

کنگرە هفتم پارت دموکرات نوامبر سال ١٩٦٦ در منطقە مرزی گلالە برگزار شد. جناح دفتر سیاسی در همین سال فعالیتهای خود را در چارچوب تشکیلاتی جدید بنام “پارتی شۆڕشگێڕی کوردستان” (حزب انقلابی کردستان) ادامە میدهند.

طی سالهای ١٩٦٨ و ١٩٦٩ درگیریهایی میان پیشمرگان بارزانی و نیروهای تحت رهبری حزب انقلابی، ابراهیم احمد – طالبانی رویداد.

ژوئیە سال ١٩٦٨ بعثیها بدنبال کودتایی برهبری احمد حسن البکر و صدام حسین قدرت را در دست گرفتند. اینان رابطە دوستانەای با ابراهیم احمد – طالبانی داشتند. از سوی دیگر دولت جدید بعثی رابطە خوبی با بارزانی برقرار میکند و بدنبال یک سلسلە دیدار و مذاکرات سرانجام در روز یازدهم مارس سال ١٩٧٠ قرارداد مشهور بە موافقتنامە خودمختاری یازدە مارس میان ملا مصطفی بارزانی و صدام حسین امضاء میشود. مطابق این توافقنامە کە در کردستان از آن تحت عنوان “توافقنامە یازدە آذار” یاد میشود، عراق کشوری است متشکل از دو ملت کرد و عرب، زبان کردی در کردستان زبان اول و در عراق زبان دوم بعد از زبان عربی خواهد بود و حقوق معین دیگری برای مردم کردستان برسمیت شناختە میشود. امضای این توافقنامە و تبلیغات وسیعی کە حول آن انجام گرفت، تأثیر بسزایی در تثبیت نقش ملا مصطفی بارزانی در جنبش کردستان عراق داشت.

در چنین فضایی بود کە اول ژوئیە ١٩٧٠ کنگرە هشتم پارت دموکرات در کردستان برگزار گردید.

انعکاس مواد توافقنامە یازدهم مارس در کردستان، در عراق و در منطقە در واقع نقطە پایانی هم بود بر فعالیتهای جناح دفتر سیاسی. جلال طالبانی در خاطرات خود کە گفتگوی چند سالەای با صلاح رشید از اعضای اتحادیە میهنی کردستان است، میگوید کە بارزانی نمایندەای پیش وی بە بغداد میفرستد و از وی میخواهد بە ملاقاتش برود. طالبانی پس از این دیدار طی مذاکراتی سرانجام موفق میشود دوستانش در حزب انقلابی کردستان را راضی بە برگزاری کنفرانسی کند کە ماە نوامبر ١٩٧٠ در بغداد صورت گرفت. کنفرانس با اکثریت آراء تصمیم بە انحلال خود و ادغام در پارت دموکرات برهبری ملا مصطفی بارزانی میگیرند.

دیوید مکداول براین باور است کە مشکل بتوان تصور کرد صدام حسین و رژیم بعث خواهان یک راە حل دائمی برای مسئلە کرد در عراق بودە باشد، بلکە بیشتر در پی ایجاد شرایطی آرام در رابطە با کردها بودند تا بتوانند رژیم خود را در بغداد تثبیت کنند. مدت زمان پیش بینی شدە برای اجرای توافقنامە یازدهم مارس، چهار سال بود و در سال ١٩٧٤ میبایستی دولت عراق بە همە تعهدات خود آنچنانکە در توافقنامە ذکر شدە بود، عمل میکرد. عدم پایبندی دولت بعث عراق از یکسو و دخالتهای منطقەای و بین‌المللی و تماسهای دولتهای مخالف عراق بویژە ایران و آمریکا با ملا مصطفی بارزانی از دیگر سو زمینە را برای یک جنگ فراگیر در بهار سال ١٩٧٤ فراهم کرد. جنگهای شدید و حملات بی امان ارتش عراق بە کردستان کە با مقاومت بسیار گستردە پیشمرگان و مردم کردستان روبرو شد دولت عراق را ناچارکرد بدنبال راە حل دیگری باشد. بعدها با افشا شدن اسناد دولتی و بە گفتە منابع نزدیک بە دولت عراق معلوم شد کە اواخر این سال و اوائل ١٩٧٥ حکومت عراق بلحاظ نظامی و اقتصادی در شرایط بسیار دشواری قرار گرفتە بود و این امر صدام حسین را واداشت با میانجیگری حواری بومدین رئیس جمهور الجزائر موافقت کند. سرانجام قرارداد الجزائر میان شاە ایران و رئیس جمهور عراق در روز ششم مارس ١٩٧٥ امضاء شد.

بدنبال امضای قرارداد الجزائر و پایان غم انگیز و ناگهانی جنبش کردستان عراق، پارت دموکرات کردستان عراق عملا فلج شدە و متعاقبا دچار تحولات مهمی شد. درعین حال نوعی یأس و ناامیدی را در میان مردم تمام بخشهای کردستان ایجاد کرد. پارت دموکرات کردستان این رویداد و پایان کار جنبش را ‘نسکۆ’ یعنی شکست مینامد در حالیکە در جبهە اتحادیە میهنی و مخالفین پارت دموکرات اصطلاح ‘ئاشبەتال’ [آش بتال] یعنی دست برداشتن از جنبش و تسلیم را بکارمیبرند. در نتیجە این توافق میان ایران و عراق، هرگونە فعالیت نظامی و حضور پیشمرگان در کردستان کاملا متوقف شدە بود.

سە ماە بعد در اول ژوئن ١٩٧٥ اتحادیە میهنی کردستان بە رهبری جلال طالبانی اعلام موجودیت کرد. در نیمە دوم این سال ادریس و مسعود بارزانی پسران ملا مصطفی بهمراە سامی عبدالرحمن از رهبران پارت دموکرات تشکیلات جدیدی بنام “پارت دموکرات کردستان عراق – قیادە موقت” اعلام کردند. پس از انتشار نخستین اطلاعیە قیادە موقت در ماە اوت سال ١٩٧٥، اقدام بە جمع آوری نیرو و بازسازی حزب میکنند. این تشکیلات بە تبع سازمانهای سیاسی آنزمان در منطقە، برنامەای با تمایلات آشکارا چپ داشت.

قابل توجە اینکە بدنبال توفقنامە الجزایر و در طول سالهای ١٩٧٥ و ١٩٧٦ در بیانیەهای “پارت دموکرات کردستان عراق – قیادە موقت”، نامی از ملا مصطفی بارزانی بردە نمیشود. تنها در ماە مارس ١٩٧٧ کە ملامصطفی بهنگام اقامت در آمریکا برای مدوا نامەهایی برای جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا و سناتورهای آمریکایی ارسال میدارد کە با عنوان ‘رهبر پارت دموکرات کردستان عراق’ آنرا امضاء کردە است.
نخستین دستەهای پیشمرگ اتحادیە میهنی در بهار سال ١٩٧٦ در مناطق کوهستانی کردستان عراق شروع بە فعالیت میکنند. در ماە ژانویە سال ١٩٧٧ شاخەای از پارت دموکرات تحت رهبری دکتر محمود عثمان با نام “کمیتە بازسازی پارت دموکرات کردستان عراق” منشعب میشود کە هم مخالف خانوادە بارزانی بود و هم با قیادە موقت مخالفت میکرد.

در بهار و اوایل تابستان سال ١٩٧٨ یک نیروی اتحادیە میهنی کردستان کە برای آوردن اسلحە از سوریە بە مرز ترکیە – ایران – عراق رفتە بودند با نیروهای قیادە موقت و عشایر مورد حمایت آنان در منطقە حکاری در کردستان ترکیە درگیر شدە و در نتیجە تعداد زیادی از پیشمرگان اتحادیە میهنی و تنی چند از رهبران آنان کشتە، اسیر و یا اعدام شدند. منابعی سامی عبدالرحمن را عامل این اعدامها میدانند درحالیکە وی سال ١٩٩٨ در مصاحبە با دیوید مکداول اظهار میدارد کە بە فرمان بارزانی اقدام بە اینکار کردە است. این رویداد کە در ادبیات سیاسی اتحادیە میهنی بنام ‘فاجعە حکاری’ از آن یاد میشود در واقع ازسرگیری مجدد جنگ و درگیری گستردە بین نیروهای کرد در کردستان عراق را رقم زد.

اکتبر سال ١٩٧٩ کنگرە نهم پارت دموکرات در منطقە مرگور در شمال کردستان ایران برگزار شد کە طی آن مسعود بارزانی بە ریاست حزب برگزیدە شد و پسوند ‘قیادە موقت’ از اسم آن حذف شد. دو تن از رهبران صاحب نام پارت دموکرات یعنی سامی عبدالرحمن و نوری شاویس کە از تسلط پسران ملامصطفی بارزانی بر این حزب و نیز برخی سیاستهای آن ناراضی بودند، بعدها انشعاب کردە و حزب دیگری بنام “پارت دموکرات خلق [گەل] کردستان” تأسیس کردند. این دو نفر بدنبال قرارداد یازدهم مارس ١٩٧٠ در دولت عراق چند سالی سمت وزیر داشتند.

باوجودیکە نام قیادە موقت بصورت رسمی از عنوان پارت دموکرات در پاییز سال ١٩٧٩ حذف میشود، در اطلاعیەها و بیانیەهای حزب دموکرات و کومەلە و سایر جریانات سیاسی این حزب را همچنان قیادە موقت مینامند. در بیانیە حزب دموکرات کردستان ایران تحت عنوان “خیانتهای قیادە موقت بە ملت کرد” کە دربتاریخ ١٦ سپتامبر ١٩٨١ [٢٥ شهریور ١٣٦٠] یعنی دو سال بعد از کنگرە نهم پارت دموکرات منتشر شد، همچنان از عنوان قیادە موقت استفادە میشود. این امر سالها بعد نیز در میان سازمانهای کردستان ایران و عمدتا کومەلە و دموکرات کماکان ادامە داشت، گویی نام این حزب تغییر نکردە و تعمدا عنوان قیادە موقت را کە در ادبیات سیاسی آنزمان بار منفی داشت، برای این جریان بکار میبردند.

مقدمە

در آخرین ساعات شب ٣٠ بهمن ١٣٥٧ (١٩فوریە ١٩٧٩) جمعی از نمایدنگان شهرهای کردستان در مهاباد با نمایدنگان دولت بازرگان بە گفتگو نشستند و قطعنامەای ٨ مادەای بە آنان تسلیم کردند. این قطعنامە کە بە قطعنامە هشت مادەای مهاباد معروف گردید، انعکاس بسیار زیادی داشتە و اکنون نیز پس از ٣٦ سال همچنان مورد بحث محافل مختلف، کنشگران سیاسی، تحلیلگران و اعضای کنونی و قبلی نیروهای سیاسی کردستان قرار میگیرد.

از ماموستا شیخ عزالدین حسینی گرفتە تا آقایان صلاح مهتدی، غنی بلوریان، دکتر قاسملو، عبدالە حسن‌زادە، جلیل گادانی، ابراهیم یونسی، نوشیروان مصطفی امین، رحیم خرازی، سنار مامدی و . . در مورد این قطعنامە سخن گفتەاند. حتی در نوشتەهای کریس کوچرا، دیوید مک داول و دیگران نیز میتوان در این مورد و بویژە مادە هشتم این قطعنامە کە مربوط بە ملا مصطفی بارزانی و قیادە موقت میباشد، مطالبی یافت. شگفت اینکە هیچکس حاضر نیست مسئولیت تدوین و پیشنهاد این مادە را برعهدە بگیرد.

بررسی و تحلیل یک رویداد تاریخی بایستی در عین حال کندوکاوی باشد در مورد شرایط تاریخی‌ای کە منجر بە وقوع آن شدە و تنها در چنین چارچوبی و در مطالعە فضای سیاسی زمان خویش میتوان آنرا تجزیە و تحلیل کرد. نمیتوان و نباید براساس منافع کنونی و موازنە قوای نیروهای سیاسی در حال حاضر رویدادهای گذشتە را بازگو کردە و خود را از مسئولیت مبرا کرد.

در حالیکە ڕژیم شاە سقوط کردە بود، بخشی از توان نظامی ارتش شاهنشاهی در مهاباد سرجای خود بود، شعارهای مردمی علیە همە بروزات بیرونی این رژیم همچنان در کوچە و خیابانهای کردستان طنین افکن بود، در حالیکە شور و هیجان و تب و تاب احساسات انقلابی فراگیر بود و جریانات سیاسی خود را دشمن ساواک و ارتش و حامیان بین‌المللی آن میدانستند و شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی همە جا بە گوش میرسد، . . در چنین اوضاع و احوالی است کە دولت موقت بازرگان هیأتی را بە سرپرستی داریوش فروهر وزیر کار راهی کردستان میکند. این هیأت تنها یک هفتە پس از سقوط رژیم شاە و در ٢٩ بهمن  ١٣٥٧ وارد مهاباد شدند.

بحث بر سر مادە هشتم این قطعنامە در دیدارها، مصاحبە با رسانەهای مختلف و نیز در کتابهای خاطرات و حتی در کتب تاریخ نویسان غیر کرد و غیر ایرانی هم منعکس شدە است. بخشی از این تحلیلها نە تنها گردوغبار موجود گرداگرد این قطعنامە را از بین نمیبرند، بلکە بر ابهامات آن نیز میافزایند. این نوشتە تلاشی است برای تجزیە و تحلیل شرایطی کە در آن قطعنامە هشت مادەای مهاباد نوشتە شد و درعین حال نظرات کسانی را کە در این مورد اظهار نظر کردەاند، بررسی میکند. البتە این بحث همچنان مفتوح خواهد ماند و مطمئنا با انتشار بیشتر خاطرات فعالین و دست‌اندرکاران و علنی شدن اسناد و مدارک چە از طرف احزاب و جریانات سیاسی و چە در آرشیو سیاسی ایران، عراق و ترکیە در آیندە اطلاعات بیشتری بدست خواهد آمد.

همە ما چە آنهایی کە در احزاب و سازمانهای سیاسی دارای مسئولیت بودەایم و چە کسانی کە در خارج از آنها و بعنوان ناظر بە تاریخ مینگریم، همگی در برابر مردم کردستان و نسل آیندە مسئولیت داریم. نمیتوان با بیانات مشعشع از آیندە ملت کرد و حقوق ملی و مبارزات آزادیبخش مردم کردستان سخن گفت ولی هنگام بازگویی تاریخ، جنبەهای منفی و ناخوشایند آنرا بپوشانیم زیرا کە دیری نمیپاید کە حقیقت آشکار میشود.

برای بررسی تاریخ این برهە کردستان متأسفانە آرشیوی درست و منظمی در دسترس نیست و تنها با مراجعە بە روزنامەهای آنزمان ایران و نشریات برخی احزاب سراسری و نیز کتاب خاطرات میتوان بە کندوکاو پرداخت. افراد کمی یادداشت روزانە داشتەاند کە براساس آن خاطرات خود را بنویسند. بیشتر بر حافظە خویش تکیە میکنند و گاها بنا بر منافع امروز رویدادهای دیروز را بازمیگویند.

هدف من تنها روشن شدن گوشەهایی از این تاریخ است و با احترام بە کسانیکە بە گفتەها و نوشتەهایشان استناد میشود، شخص خاصی و یا جریان سیاسی ویژەای مورد نظر نیست. در عین حال قرار نیست کسی بە محاکمە کشاندە شود، مهم اینست کە جایگاە و مسئولیت هر کسی با شفافیت در این جریان روشن شود.

انسانها البتە میتوانند از یک جریان سیاسی ببرند و بە جریان دیگری بپیوندند. طبیعی است کسی در آن سالها پارت دمکرات کردستان را دشمن دانستە و اینک بەخاطر منافع، مصلحت گرایی و یا از روی اعتقاد آنها را نجات دهندە همە بخشهای کردستان بداند. یا اینکە شخصی سالها هوادار سرسخت پارت دمکرات و بارزانی بودە باشد و اکنون در جبهە مقابل آنها قرارگیرد. مهم اینست کە با شفافیت و صراحتا این امر را بیان کند نە اینکە بە خاطر منافع امروز نقش خویش را در رویدادهای گذشتە ترسیم کردە بە تحریف تاریخ بپردازد.

کرونولوژی رویدادهای حول و حوش صدور اطلاعیە ٨ مادەای

٢٢بهمن ١٣٥٧  پیروزی قیام، سقوط رژیم شاە

٢٤بهمن : روزنامە اطلاعات: بە فرمان امام جمعە مهاباد شیخ عزالدین حسینی، برای کنترل شهر، شورای انقلاب مهاباد تشکیل شد.

٢٧ بهمن: مراسم تجلیل از محمد حسین کریمی از کادرهای اولیە کومەلە کە دیروز در شهر سقز جانباخت انجام گرفت. کومەلە در اطلاعیەای روز ٢٦ بهمن را بە همین مناسبت، روزاعلام فعالیت علنی این سازمان اعلام کرد.

٢٨ بهمن: از دفتر نخست وزیری در تهران با منزل شیخ عزالدین حسینی تماس گرفتە میشود و اطلاع میدهند کە هیأتی در صدد آمدن بە کردستان است. روزنامە اطلاعات خبر میدهد کە داریوش فروهر وزیر کار بە همراە هیأتی تهران را بە مقصد کردستان ترک کردە است.

٢٩ بهمن: تشکیل جلسە نمایندگان شهرهای کردستان و هیأت اعزامی در منزل آقای رحیم خرازی از معتمدین شهر مهاباد.

٣٠ بهمن: قطعنامە ٨ مادەای مهاباد بە هیأت دولت تسلیم میشود.

اواخر بهمن؛ “جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب” در سنندج تأسیس میشود.

اول اسفند: پادگان مهاباد بە کنترل حزب دموکرات در میآید.

٢ اسفند: روزنامە اطلاعات: بنا بر گزارشهای تأیید نشدە جلال طالبانی و ٦٠ پیشمرگە داخل شهر مریوان شدند. متعاقبا کمیتە نظامی اتحادیە میهنی کردستان در تلگرامی برای آیت‌الە خمینی خبر را جعلی دانستە و آنرا بخشی از دسیسە امپریالیسم و عوامل آن دانست.

٥ اسفند:  اظهار نظر آقای «غنی بلوریان» معاون شورای انقلاب مهاباد و عضو حزب دموكرات كردستان در مورد ملا مصطفی بارزانی.

٦ اسفند: روزنامە کیهان: پرواز هواپیماهای فانتۆم بر فراز کردستان متوقف شد. حزب دموکرات کردستان بعداز ٣٢ سال فعالیت مخفی روز جمعە ١١ اسفند بە طور رسمی علنی میشود. روزنامە اطلاعات: هیمن شاعر انقلابی کرد پس از سالها تبعید در میان استقبال باشکوە مردم بە کردستان بازگشت.

١٠ اسفند: مطابق با اول مارس ١٩٧٩ ملا مصطفی بارزانی در آمریکا فوت کرد.

١٢ اسفند:  یک سخنگوی حزب دمکرات با اشارە بە مرگ ملا مصطفی بارزانی گفت: “خلق کرد از خبر مرگ کسی کە در سالهای اخیر جنبش کرد عراق را بە شاە و سیا فروختە بود احساس راحتی خواهد کرد. بارزانی . . .  بە عنوان یک خائن و خودپرست کە نیروهای پیشمرگ را در راە جاەطلبیهای خود نابود کرد، معروف است.” ( کیهان ١٢/١٢/٥٧ ص ٧)

١٢ اسفند: گروهی با دعوت جمعیت کردهای مقیم مرکز در پنجمین گردهمایی این جمعیت در دانشگاە صنعتی شریف گرد آمدند و از قطعنامە ٨ مادەای نمایندگان مردم کردستان حمایت کردند . . .( کیهان ١٢/١٢/٥٧ ص ٧)

١٤ اسفند: تشییع جنازە ملا مصطفی در اشنویە؛ در این مراسم مسعود بارزانی . .  امام خمینی را رهبر بزرگ اسلامی ‏خواند و افزود: «امام خمینی فرمودند كه كردهای ایران را به حقوق حقه خود خواهند رساند  . . به شما وعده میدهم كه این رهبر بزرگ زیر پرچم اسلامی ایران و در چارچوب تشكیلات جمهوری اسلامی، به شما خودمختاری خواهند داد». ملا كریم شاریكندی نماینده كردهای مهاباد طی سخنانی اعلام داشت كه مادە هشتم از خواستهای كردها در مورد ملا مصطفی بارزانی حذف خواهد شد.

١٦ اسفند: دبیر کل حزب دموكرات كردستان ایران، مطالبی را كه پیرامون ملا مصطفی بارزانی از قول این حزب در مطبوعات عنوان شده است، تكذیب كرد و گفت: كمیته مركزی لازم می‏داند به اطلاع برساند كه سخنان مذكور، نظر حزب ما را منعكس نمی‏كند. نظر حزب ما در مورد ملا مصطفی بارزانی همان است كه در مطبوعات رسمی حزب ما انتشار یافته و در آینده نیز انتشار خواهد یافت.(اطلاعات١٦/١٢/٥٧)

                                                                 *************

متن قطعنامە ٨ مادەای مهاباد

۱-  خلق کرد همراه و همگام با سایر خلقهای ایران انقلاب ایران را تایید می‏نمایند و تصمیم دارد با تحکیم پیوند مبارزاتی با سایر خلق‏های ایران در ایجاد جامعه آزاد و آباد آینده نقش اساسی ایفا کند.

۲-  خلق کرد مانند سایر خلق‏های ایران، خواهان رفع ستم ملی و تأمین حق تعیین سرنوشت خود بصورت فدراتیو در چهارچوب کشور ایران میباشد و هرگونه اتهام تجزیه طلبی را رد میکند و از دولت موقت آقای مهندس بازرگان میخواهد که وضع خود را در قبال این خواست رسماً اعلام دارد.

۳-  ما برآنیم که زحمتکشان ایران، سهم اساسی را در انقلاب ایران ادا کرده‏اند و بهمین جهت حق مسلم زحمتکشان و کارگران و دهقانان است که در دولت انقلابی شرکت داشته باشند.

۴-  کردستان ایران ضمن دارا بودن منابع دست نخورده فراوان یکی از عقب افتاده ترین مناطق ایران است، بنابراین رفع ستم اقتصادی یکی از خواستهای اساسی است.

۵- همه پادگانها در کردستان باید تحت نظر شورای انقلابی اداره شود و بدین منظور باید یک کمیته مشترک نظامی از افسران میهن پرست و نمایندگان شورای انقلابی تشکیل گردد.

۶-  افسران جنایتکار که دستور تیراندازی داده و موجب شهادت فرزندان خلق شده‏اند، باید تحویل دادگاه انقلابی خلق گردند و بمنظور تبدیل ارتش ارتجاعی به ارتش خلقی باید ارتش از عناصر ضد انقلابی تصفیه گردد.

۷-  همه نمایندگان حاضر که نماینده شهرستانهای کردنشین هستند، اعلام میدارند که حضرت آیت الله سید عزالدین حسینی، صلاحیت دارند در رأس هر هیاتی قرار بگیرند و از طرف خلق کرد با دولت مرکزی مذاکره نمایند و دستگاه رهبری انقلاب و دولت موقت را از مذاکره و تماس با عناصر ارتجاعی کرد برحذر میدارند.

۸-  از آنجا که ملامصطفی بارزانی و گروه معروف به «قیاده موقت» عمال سازمان سیای آمریکا و ساواک ایران و «میت» ترکیه بوده‏اند و می‏باشند و مورد نفرت تمام خلق کرد هستند. لذا از دولت انقلابی میخواهیم هر نوع ارتباط و تماس با این دارو دسته قطع گردد و رهبران خائن آنها از ایران اخراج شوند، بدون آنکه این سیاست به وضعیت خانواده‏های پناهنده بی بضاعت لطمه ای وارد آورد.”

                                                                    ***********

هیأت مذاکرە کنندە دولت موقت مرکب از داریوش فروهر، ابراهیم یونسی، اسماعیل اردلان، محمد مکری بودند.

در هیأت کردستان مواد قطعنامە با حضور شیخ عزالدین حسینی، دکتر قاسملو، غنی بلوریان، صلاح مهتدی، فواد مصطفی‌سلطانی تدوین شد. این هیأت سپس در جمع بزرگتری از جملە با شرکت شیخ جلال حسینی از بانە، ملا خدر ساردکی از سردشت، و سنار مامدی از شاپور آذربایجان قطعنامە را قرائت و تغییری در مادە هشتم انجام شد.

این هشت مادە بە اتفاق آرا و بدون هیچ رأی مخالفی تصویب و تسلیم نمایندگان دولت گردید. همچنانکە در مادە هفتم اشارە میشود، این هیأت نمایندگان شهرستانهای کردنشین بودند نە نمایندە احزاب و سازمانهای سیاسی.

پرسشهایی چند در مورد محتوای قطعنامە و بویژە مادە هشتم

در مورد اینکە چگونە است کە مادە هشتم در این قطعنامە جای گرفت چند پرسش را در سە بخش میتوان مطرح کرد:

اول: زمینە این امر و تاریخ سیاستهای پارت دموکرات کردستان و بعدها قیادە موقت.

دوم: آیا نوشتن چنین مادەای در آنزمان کار درستی بود؟ چە شرایطی برقرار بود کە نوشتن آنرا ضروری میکرد؟

سوم: رویدادها و حوادث بعد از نوشتن مادە هشت و موضعگیری پارت دموکرات کردستان در قبال کردستان ایران.

ابهام در مورد پاسخ دادن بە این سئوالات هم  از سوی کسانیکە در آن جلسە شرکت داشتند، هم از جانب تحقیق کنندگان و کنشگران سیاسی از روی عمد و یا بە اشتباە، موجب آشفتەفکری میشود طوریکە برخی رویدادهای بعد و قبل از نوشتن این مادە در هم می‌آمیزند. پاسخ بە این سئوالات هرچە کە باشد مهم اینست کە آنشب و در آن جلسە این هشت مادە بە اتفاق آرا و بدون هیچگونە مخالفتی تسلیم نمایندگان دولت شدە است. تنها سنار مامدی در مورد مادە هشتم اشارە بە ابهامی میکند کە در نتیجە این پیشنهاد، مادە فوق اصلاح میشود. ولی هیچکس مخالف با خود مادە هشت نبودەاست.

کاک صلاح مهتدی در چند مصاحبە اصرار میورزد کە “مادە هشت پیشنهاد فوأد مصطفی سلطانی” بود. معلوم نیست ایشان چرا نقش خود و دیگر شرکت کنندگان را از دست داشتن در تدوین این مادە انکار میکند و “خطا” را تنها بە گردن کاک فواد میاندازد. حتی اگر وی هم آنرا پیشنهاد کردە باشد کە چنین مادەای در مورد قیادە موقت نوشتە شود، بعدا بە قول خود ایشان پیشنهادات مورد بحث و بررسی قرار میگرفت و سرانجام توسط مهتدی تدوین و بە دست دکتر قاسملوو پاکنویس میشد. دراین صورت چە اهمیتی دارد چە کسی پیشنهاد دهندە اولیە بودەاست، بویژە اینکە خود کاک صلاح بعدا اظهار پشیمانی کردە است.

برخورد دو تن از دوستان با تاریخ را میتوانم بعنوان نمونە خوب برخورد واقعگرایانە بە جریانات گذشتە کردستان ذکر نمایم. عمر شیخموس از بنیانگذاران اتحادیە میهنی کردستان در کتاب خاطرات خود درمورد فاجعە حکاری [منطقەی از کردستان در مرز ایران – ترکیە – عراق کە در آن یک نیروی اتحادیە میهنی در حالیکە مشغول حمل اسلحە از سوریە بە کردستان عراق بودند، مورد حملە پارت دموکرات قرار گرفتند؛ تعداد زیادی کشتە و چند تن از رهبرانشان بعداز اسارت اعدام شدند.] با صراحت و بدون هیچ ملاحظەای نقش برخی از رهبران قیادە موقت در این جنایت را با ارائە سند و مدرك نشان میدهد. پشکو نجم‌الدین از کادرهای پیشین اتحادیە میهنی نیز در خاطرات خویش در مورد دستگیری و زندانی شدن خود و تنی چند از همفکرانشان و حتی احتمال اعدام شدن از طرف رهبری اتحادیە میهنی تنها بە خاطر دگر اندیشی و مخالفت با خط رسمی رهبری، سخن میگوید. هیچکدام از این دوستان هنگام نوشتن خاطرات خود نگران نبودند کە احتمال دارد علنی شدن این مطالب حساسیت کسانی را برانگیزد و افشاگری‌هایشان دامنگیر کسانی شود کە اینک در سمت‌های بالای حزبی و دولتی حکومت اقلیم کردستان قرار دارند. هر دو این کتابها با استقبال گرم خوانندگان روبرو شدە اند.

زمینە مخالفت با قیادە موقت

بخش اول پرسشهای سە گانە بالا مربوط بە رابطە بین جنبش کردستان عراق با کردستان ایران در بین سالهای ١٩٦٣ تا زمان سقوط ڕژیم پهلوی میشود. صلاح مهتدی و غنی بلوریان – همچنانکە خواهیم دید – هرکدام بە شیوەای با مادە هشت مخالفت میکنند اما نمیگویند نظرشان در مورد زمینە قبلی‌ این جریان کە منجر بە نوشتن چنین مادەای شدە است کدام است. آیا آنها انتقاداتی را کە از پارت دموکرات و موضع و برخوردهای آنان در قبال مبارزین کردستان ایران متوجە آنان میشد نادرست و غیرواقعی میدانستند و بەنظرشان دروغ بافی بود؟ آیا مادە هشتم و محتوای آن اشتباە بود و قیادە موقت بی‌گناە بود، یا اینکە زمان تدوین چنین مادەای نا مناسب بود؟

صلاح مهتدی بەقول خودشان از سال ١٣٤٢ دوست و مشاور نزدیک جلال طالبانی بودەاند. پیشمرگان و کادرها و افراد نزدیک بە اتحادیە میهنی بە منزل ایشان رفت و آمد میکردند. روزنامە اطلاعات ٣٠/١١/١٣٥٧ مینویسد: “جلال طالبانی در تلگرامی بە امام خمینی کە بنام دبیرکل اتحادیە میهنی کردستان عراق، بە زبان فارسی و از شهر بوکان مخابرە شدە است، پیروزی انقلاب را تبریک گفتە و آنرا یک پیروزی بزرگ برای خاورمیانە و بویژە برای انقلاب فلسطین و مبارزە برحق کردهای عراق دانست.”

در هفتەها و ماههای قبل از سقوط رژیم شاە، از پیشمرگان اتحادیە میهنی در شهرها و روستاهای کردستان بە گرمی استقبال میشد. روزنامە و نشریات اتحادیە میهنی و کومەلە رنجدران [رنجبران] در میان روشنفکران و مبارزین سیاسی کردستان دست بە دست میگشت. بر هیچکس پوشیدە نیست کە بخشی از این نشریات علیە پارت دموکرات، ملا مصطفی و قیادە موقت بود. اخبار مربوط بە “فاجعە حکاری” در میان مردم پخش شدە بود. این مسائل ربطی بە اتحادیە دهقانان مریوان ندارد آنطوریکە کاک صلاح اشارە میکند. این اتحادیە دو هفتە بعد از نوشتن این قطعنامە بوجود آمد.

مام جلال دو هفتە قبل از سقوط رژیم شاە در اطلاعیەای کە روزنامە اطلاعات ٨ بهمن ١٣٥٧ منتشر کردە مینویسد: ” علی رغم سیاست دوستانە ما نسبت به خلق ایران، شاه و ساواك همواره از طریق بكاربردن دستگاه كهنه پرست و خائن رهبری بارزانی علیه ما مداخله نموده و با سرنوشت خلق كُرد بازی كرده‏اند.. . شاه ایران از هیچ دشمنی دریغ نورزیده و با همدستی دولت عراق صدها نفر مزدور مسلح بارزانی را از سرزمین ایران به جنگ با ما فرستاده است.”

تصویری کە در آن ایام از قیادە موقت ترسیم میشد اینبود کە : در داخل علیە دهقانان و حامی فئودالها و زمینداران بزرگ بود؛ در کردستان عراق علیە اتحادیە میهنی بود کە نیرویی چپ و مترقی بە حساب میآمد؛ در سطح منطقەای دوست و عامل رژیم شاە و دولت ترکیە بود؛ و در سطح بین‌المللی هم دوست آمریکا و اسرائیل.

دو سال و نیم بعد از صدور قطعنامە هشت مادەای مهاباد و هنگامیکە درگیری نیروهای قیادە موقت با پیشمرگان حزب دموکرات و کومەلە در اوج خود بود، جزوەای از سوی انتشارات و تبلیغات کمیتە مرکزی حزب دموکرات کردستان ایران تحت عنوان “خیانتهای قیادە موقت بە ملت کرد” در تاریخ ١٦/٩/١٩٨١ یعنی ٢٥/٦/١٣٦٠ بە زبان کردی منتشرشد کە در آن زمینە دشمنی قیادە موقت را با مبارزین کردستان ایران توضیح میدهد. زبان این جزوە بە طرز شگفت‌انگیزی بسیار خشن و آمیختە با توهین و بی احترامی است بە پارت دموکرات (قیادە موقت) و رهبران آن. . در این جزوە از جملە آمدە است کە : در این مبحث کوتاە میخواهیم موضع پارت دموکرات را در قبال جنبش ملی – دموکراتیک کردستان ایران عموما و حزب دموکرات خصوصا بیان کنیم.” آنگاە مینویسند کە در روزهای دوروبر سقوط رژیم شاە : ” امواج کینە، خشم و اعتراض علیە قیادە موقت سراسر ایران را دربر گرفتە بود. بیشتر احزاب و سازمانهای کردستان و سراسری ایرانی خواهان اخراج آنها بودند. .  باوجود این . . در همە جا حزب دموکرات با اخراج کردهای پناهندە عراقی از ایران مخالفت میورزید [؟!]. . . هنگامیکە نمایندگان دولت موقت مهندس بازرگان بە مهاباد آمدند تنها نمایندە حزب ما با مادە هشت درخواستها کە خواهان اخراج افراد قیادە موقت از ایران بود مخالفت کرد.” (توضیح اینکە غنی بلوریان در کتاب خاطرات خود اینرا رد میکند و میگوید دکتر قاسملوو با مادە هشتم موافقت کرد.)

جزوە مذکور میافزاید: ” فعالین پارت دموکرات کە در سالهای ١٩٧٥- ١٩٦٦ و بەویژە در سالهای پایانی جنبش بارزانی علنا در زیر سایە ” ساواک” و “موساد” و “سیا” قرار داشتە و بە دستور “شاە” چندین تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران را کە از دست رژیم ایران بە عراق پناه بردەبودند، زندانی و آنان را تحویل ساواک دادند کە متعاقبا اعدام شدند.. همچنین چند تن از رهبران حزب را در عراق کشتە و جنازە آنها را بە ساواک فروختند. . . بسیار خوب، مجددا میپرسیم: اینها چرا در ایران هستند؟ چرا خود را درگیر جنگ با کردهای ایران میکنند؟ . . البتە هیچکس حق مداخلە را بە نوکران حلقەبگوش سیای آمریکا و موساد اسرائیل را ندادە است.”


لحن این جزوە – نزدیک بە دوسال و نیم بعد از تدوین قطعنامە ٨ مادەای مهاباد – با محتوی و لحن مادە هشتم آن قطعنامە هماهنگی کامل دارد. وانگهی همە میدانند کە در تظاهرات و اعتراضات زمان قیام در شهرهای کردستان شعارهای زیادی علیە بارزانی و قیادە موقت طرح میشد و در عین حال شعارهایی در حمایت از جلال طالبانی سر دادە میشد.

بازنویسی تاریخ و بازگویی رویدادهای گذشتە نە بر اساس آرزوهای امروز، بلکە لازم است بر زمینە تاریخی آن صورت بگیرد؛ در چنین حالتی است کە میتوان فهمید چرا مادە هشتم آن قطعنامە دارای زمینە قبلی بود و هیچکس با آن مخالفت نکرد.

اسرائیل و جنبش کردستان

همچنانکە در جزوە مورد اشارە در بالا دیدیم، در مورد رابطە جنبش تحت رهبری ملا مصطفی بارزانی با اسرائیل مطالب زیادی گفتە میشد البتە بدون ارائە مدرك. در ماههای منجر بە سقوط رژیم شاە در کنار پخش چنین تبلیغاتی، حمایتی همە جانبە از یک جنبش مسلحانە جدید بە رهبری جلال طالبانی در جریان بود کە بدنبال قرارداد الجزائر و شکست جنبش کردستان تحت رهبری پارت دموکرات کردستان عراق در کوهستانهای مرزی کردستان سر برافراشتە بود. رهبران این جنبش نوین دستگاە رهبری بارزانی را بە آمریکا و اسرائیل نسبت میدادند و در فضای آزاد هفتەها و روزهای دوروبر قیام علیە رژیم شاە، صفحات جدیدی از تاریخ این جنبش و نیز جانباختن رزمندگان نامداری همچون ملا آوارە، اسماعیل شریفزادە، سلیمان معینی و دکتر شوان در کردستان ترکیە گشودە میشدند و انگشت اتهام را در همە این جریانات متوجە پارت دموکرات میکردند.

امروزە شرایط کاملا متفاوت است. ‘اوفرا بنگیو’ در مقالە مبسوطی در نشریە میدل ایست فوروم مینویسد کە دکتر عصمت شریف وانلی نمایندە ویژە ملا مصطفی در سال ١٩٦٤ (١٣٤٣) با کمک رئیس ساواک ایران بە اسرائیل سفر کردە و با ‘لوی اشکول’ نخست وزیر وقت و ‘شیمون پرز’ کە آنزمان رئیس حزب کارگر بود، ملاقات کردە است. عصمت شریف در خاطرات چاپ نشدەاش “من مذکرات عصمت شریف وانلي” (بە زبان عربی، صفحات ٣٨ تا ٤٠ – سلیمانیە) ازجملە مینویسد کە قبل از وی نیز ابراهیم احمد (از رهبران اولیە پارت دموکرات و پدرهمسر جلال طالبانی) سفری مخفی بە اسرائیل انجام دادە است. این اطلاعات مربوط بە امروز است ولی در آن سالها هم چیزهایی بە بیرون درز میکرد. نوشیروان مصطفی امین در یکی از کتابهای خود در مورد سفر مخفیانە ملا مصطفی بە اسرائیل بدنبال جنگ شش روزە سال ١٩٦٧ سخن میگوید. در آنزمان هر نوع رابطە با اسرائیل و آمریکا برابر بود با نوکر و عامل امپریالیسم و صهیونیسم خواندن شخص ویا جریان سیاسی مورد بحث. امروزە فضای دیگری حاکم است و حتی شایعاتی مبنی بر روابط جدید با اسرائیل توسط برخی جریانات و نیز دریافت کمک مالی و تکنیکی بر سر زبانهاست. . .

آیا نوشتن مادە هشتم در آن قطعنامە لازم بود؟

در اینجا سئوال اینست کە آیا ضروری بود این مادە در ردیف نخستین خواستهای مردم کردستان از حکومت جدید ایران گنجاندە شود؟ البتە خود متن و محتوای مادە هشتم مورد مناقشە است و بویژە صلاح مهتدی اصرار میورزند کە آنچە بعنوان مادە هشتم منتشر شدە آن چیزی نیست کە ایشان آنرا نگاشتەاند. در اینصورت مادە ٨ اصلی کدام است؟ آیا اینهمە نسخە و قرائت از این مادە – کە همگی هم متن یکسانی دارند – میتوانند اشتباە باشند؟ چگونە ممکن است حتی یک روزنامە، مجلە، اطلاعیە و نوشتەای حاکی از اینکە این مادە جور دیگری بودە در دست نباشد؟

اما مهمترین پرسش اینست کە اگر هم تمام آنهایی کە انتقادات سختی متوجە قیادە موقت کردەاند محق باشند و همە آن انتقادات را هم وارد بدانیم، آیا این درست بود کە نمایندگان شهرهای کردستان ایران تنها یک هفتە پس از سقوط رژیم شاە، دولتی را کە آشکار است یک آیت‌الە آنرا رهبری میکند و هیچ عنصر مترقی‌ و چپی در آن حضور ندارد، “دولت انقلابی” بنامیم و از آنها بخواهیم قیادە موقت را از ایران اخراج کنند؟ بە کجا بیرونشان کنند؟ عراق؟ ترکیە؟ آمریکا؟ . . آیا واقعا درست در آن زمان قیادە موقت آنچنان خطری بود کە شایستە نوشتن چنان مادەای بود؟ و اگر خطر بود، علیە چە کسی . . ؟

در آن روزهای پر ماجرا و در آن فضای انقلابی، فعالین سیاسی کردستان در آن برهە از زمان مجموعەای از اقدامات مهم و فوری را در پیش روی خود داشتند کە میبایست در اولویت قرار میگرفتند. علیرغم پافشاری صلاح مهتدی بر اینکە فواد مصطفی سلطانی پیشنهاد دهندە این مادە بودە است، باتوجە بە ژرف نگری و دقت نظر وی، اینکە آن دولت را انقلابی بنامد، بعید مینماید. قیادە موقت البتە فاجعە آفریدە بود، اما چرا میبایست در این نخستین نشست با نمایندگان دولت موقت آنرا طرح کرد؟ اینان کە خطری بلاواسطە برای جنبش کردستان ایران ایجاد نکردەبودند. وانگهی این قطعنامە و آن مادە کە بخشی از بیانیە سیاسی جریانات سیاسی کردستان و موضعگیری سیاسی آنان در مورد شرایط آن دورە و ارزیابی روند تحولات در ایران و منطقە کە نبود. جالب اینجاست کە اینکار هیچ گونە اعلام هشداری هم نیست در مورد خرابکاریهای احتمالی قیادە موقت در آیندە. بنابراین نمایندگان شهرهای کردنشین، چرا باید اینچنین اهمیتی برای این مادە هشتم قائل شوند؟

آیا هیچ بە این مسئلە فکر کردە بودند کە اینکار تا چە حد بە نفع دولت بعث عراق تمام میشد؟ این رژیم برایش مهم بود کە هم کردهای بە تازگی آزاد شدە در پی انقلاب در کردستان ایران وارد دشمنی با پارت دموکرات بشوند و هم آتش جنگ میان پارت دموکرات و اتحادیە میهنی را شعلەورتر سازند.

حال و با توجە بە موضعگیریهای بعدی پارت دموکرات نسبت بە کردستان ایران و بویژە درگیر شدن بعدی آنها با نیروی پیشمرگ حزب دموکرات و کومەلە، کسانی هستند کە میگویند کار درستی کردیم؛ در مقابل کسان دیگری استدلال میکنند کە نوشتن چنین مادەای در آن قطعنامە موجب ایجاد این دشمنی شدە است. هر دو طرف برای اثبات نظرات خویش بدنبال شواهد و مدارک هستند. 

اما آنانکە میگویند پیش‌بینی‌مان درست از آب درآمد، چگونە بە این سئوال پاسخ میدهند کە مادە هشتم میگوید کە آنان با ساواک، سیا و میت ترکیە ارتباط دارند، اما چنانکە بعدا هم دیدیم – و در جزوە حزب دموکرات هم آمدەاست – این جریان اقدام بە ایجاد روابط بسیار گرم با جمهوری اسلامی ایران نمودە و برای مخالفت و درگیرشدن با جنبش مردم کردستان ایران با آنان همکاری کردند. آن دولتی کە نمایندگان شهرهای کردستان آنرا “دولت انقلاب” نامیدە بودند دیری نپائید کە سیاست خشونت، ویرانی و کشتار در کردستان را در پیش گرفت. چە کسی میتوانست در آن روزهای اوائل انقلاب پیش بینی کند کە جمهوری اسلامی ممکن است تبدیل بە چنین گرگ هاری بشود؟ قیادە موقت در هفتەهای پایانی رژیم شاە، در مناطق ترگور و مرگور در شمال کردستان [آذربایجان غربی] تا مریوان و اورامانات در جنوب در سرکوب دهقانان و کشاورزان توسط خوانین و فئودالها همکاری کردند. مردم زحمتکش و کم درآمدی کە امیدوار بودند تغییر رژیم دست فئودالها و زمینداران بزرگ را از سر آنها کوتاە خواهد کرد. حتی مدتی پس از قیام نیز همراە برخی از نیروهای بازماندە رژیم سابق دست بە همکاریهایی زدە بودند. . بنابراین، در حقیقت این رژیم تازە بە قدرت رسیدە ایران بود کە منشأ مشکلات بود. .

آن کسانی هم کە آوردن مادە هشتم در آن قطعنامە را سبب ایجاد درگیری و مشکلات بعدی با قیادە موقت میدانند، پاسخشان در این مورد چیست کە حزب دموکرات بسیار زود خود را از زیر بار مسئولیت مادە ٨ کنار کشید. حزب دموکرات در جزوەای تحت عنوان “خیانتهای قیادە موقت . . ” [بە زبان کردی] مینویسد: “حزب ما در آن جلسە بشدت مخالف بند هشت خواستەها بود کە خواهان اخراج افراد قیادە موقت از ایران بود. بعدا کە این بند با اکثریت آراء تصویب شد، حزب ما چندین بار رسما این خواست را رد کردە آنرا غیرمسئولانە نامید.” [توضیح اینکە تنها در این جزوە گفتە میشود با اکثریت آراء وگرنە در مورد هیچکدام از مواد آن قطعنامە رأی گیری انجام نگرفتە است.]

بدنبال صدور ‌قطعنامە هشت مادەای و قبل از شروع جنگ در کردستان چندین نشست در میان مسئولین حزب دموکرات و رهبران قیادە موقت انجام گرفتەاست. من خود از نزدیک در سە مورد آن اطلاع دارم؛ ماموستا شیخ عزالدین حسینی، دکتر قاسملو و چند نفر از دیگر شخصیتها در شهر نقدە با ادریس و مسعود بارزانی در یك جلسە مشترک شرکت کردند. در همان روزها دکتر قاسملو دو نفر از کادرهای بالای حزب آقایان سلیم بابان و سید رسول دهقان را بە روستای راژان محل استقرار بخشی از مسئولین قیادە موقت میفرستد تا دیداری در سطح رهبری دو حزب را تدارک ببینند. بعلاوە بە گفتە آقای عزیز ماملی ایشان بە همراە دکتر قاسملو در هتل اینترکنتیننتال تهران با مسعود بارزانی در فضایی دوستانە دیدار کردەاند کە در آن هیچگونە سخنی از مادە هشتم قطعنامە مهاباد بە میان نیامدە است.

علاوە براینها، مدتی پس از اجلاس مهاباد و نوشتن قطعنامە هشت مادەای، سیدعزیز شمزینی – از چهرەهای شناختە شدە و کادرهای رهبری جنبش کردستان عراق، بە دیدار شیخ عزالدین حسینی میرود و از ایشان میخواهد ترتیبی دهند تا فضا را آرام کنند و کاری کنند کە پارت دموکرات بە سوی خصومت سوق دادە نشود. وی میگوید اگر هم امکان ایجاد دوستی نزدیک فراهم نباشد، لااقل بهتر است کاری کنیم از ما دور نشوند. ماموستا شیخ عزالدین پیام و نامەای را از طریق قاضی خضری، قاضی شهر اشنویە برای رهبران قیادە موقت مینویسند و آنرا توسط آقای ملا رحمان شکاک (عبدالهی) میفرستد. این پیام و نامە هم بی پاسخ میماند.

اما یک حقیقت دیگر هم وجود دارد و آن اینست کە رهبری پارت دموکرات و قیادە موقت هیچ تلاشی نکردند تا در این اوضاع و احوال جدید کردستان ایران، سیاستها و ارتباطات خودشان را مورد بازبینی قرار دهند. آنان میبایستی در هنگام قیام و تظاهرات شهرهای کردستان علیە رژیم شاە فکری برای روابط خودشان و یا لااقل آن بخش از جریانات سیاسی کە بە آنها نزدیک بودند، یعنی حزب دموکرات میکردند. چطور میتوان پذیرفت کە قیادە موقت و پارت دموکرات متوجە تنشها و اعتراضات وسیعی کە در آن روزها علیە آنان در جریان بود نبودە باشند؟ نوشیروان مصطفی از رهبران اتحادیە میهنی کردستان در یکی از کتابهایش مینویسد کە “پس از تشییع جنازە ملا مصطفی بارزانی ما میبایست پیام تسلیتی برای خانوادە بارزانی میفرستادیم”، هرچند کە اینکار را هم نکردند.  سئوال اینست کە چرا نظر مشابهی مبنی بر تفاهم نزد پارت دموکرات مطرح نمیشود. چرا اقدامی نکردند تا متوجە شوند علت چیست کە جو عمومی شهرهای کردستان ایران اینچنین علیە آنان است. درحالیکە اینهمە شعارهای تند سردادە میشود چرا کاری نمیکنند تا اوضاع را آرام کنند.

و آخرین نکتە برای آنانی کە نوشتن این مادە هشتم را سبب ایجاد درگیریها میدانند اینست کە آیا نوشتن و تنها نوشتن یک مادە هر چقدر هم کە شدیدا انتقادآمیز و آمیختە با بی احترامی باشد، میتواند مستمسکی باشد برای تیراندازی کردن بە سوی روستائیان و دهقانان زحمتکش در منطقە مرگور، آتش گشودن بر روی تظاهرکنندگان بیدفاع در شهر اشنویە و شرکت در جنگی خونین دوشادوش سپاە پاسداران بر علیە پیشمرگان حزب دموکرات و کومەلە؟

راستی اگر پارت دموکرات کردستان در جایگاە و موقعیت سیاسی و اقتصادی کنونی‌اش در حکومت اقلیم کردستان نبود، کسانی کە اینگونە می اندیشند، بازهم با همین نگاە بە قطعنامە هشت مادەای مهاباد مینگریستند؟

قیادە موقت پس از نوشتن مادە هشتم

بدون شک مرگ ملا مصطفی بارزانی در آمریکا درست دە روز پس از نوشتن مادە هشتم و بدنبال آن انتقال جنازەاش بە کردستان و بویژە مراسم بزرگ تشییع جنازەاش در شهر اشنویە، تأثیر زیادی بر روی موضعگیری بخشی از آنهایی داشت کە قبلا بطور علنی و شدیدا علیە پارت دموکرات و قیادە موقت اظهارنظر کردەبودند.

جمهوری اسلامی در تابستان ١٣٥٨ از چندین نقطە جنگ علیە جنبش کردستان را آغاز کرد و نیروی پیشمرگان کردستان با حمایت همەجانبە مردم در مقابلشان ایستادگی کردند. نیروهای پارت دموکرات کم کم بە سپاە پاسداران و ارتش ملحق میشوند و در مقابل نیروهای حزب دموکرات و کومەلە سنگر میگیرند. حزب دموکرات در جزوەی ” خیانتهای قیادە موقت بە ملت کرد” مینویسد: “مبارزات چندین سالە مردم کردستان عراق را در مقابل چند دلار فروختند و خون هزاران کرد شرافتمند را بە هدر دادند. و اینک بە فرمان رژیم خمینی دوشادوش ارتش و پاسداران بە اصطلاح اسلامی منطقە شمال کردستان ایران را مورد حملە قرار دادە و دست بە کشتار مردم بیدفاع زدەاند. آنها از پشت بە پیشمرگان کردستان خنجر زدەاند.”

در کتاب “نگاهی بە زندگی و مبارزات عبدالە حسن‌زادە” از رهبران حزب دموکرات آمدە است: “جمهوری اسلامی مادە هشتم را بزرگنمایی کرد و . . یکی دو اتفاق ناخوشایند هم پیش آمدە بود. پیشمرگان ما بە روی یک خودرو آنها بە گمان اینکە نیروهای ایرانی هستند آتش گشودند. یا اینکە در اشنویە آنها [قیادە موقت] بر روی تظاهرات مردم آتش گشودند و تعدادی را کشتند”. آیا پارت دموکرات میتواند بهانەای برای تیراندازی بر روی تظاهرکنندگان بیدفاع مردم اشنویە ارائە دهد؟ آنها کە از نظر جمهوری اسلامی ایران یک نیروی بیگانە بودند، چگونە است کە خود را در جایگاە نیروی انتظامی ایران قرار میدهند و بر روی مردم شلیک میکنند؟ از شهر اشنویە کە هیچکس در زمرە نویسندگان مادە هشتم آن قطعنامە نبود!

بنابراین میبینیم علیرغم اینکە حزب دموکرات خیلی زود از سهیم بودن در نوشتن مادە هشتم پشیمان میشود، باوجود این چنان موضعی هیچ تضمینی نشد برای این حزب و پیشمرگانشان کە در معرض حملات نیروهای قیادە موقت قرار نگیرند.

سئوال مهم از همە کسانی کە نوشتن این مادە را بهانەای برای موضعگیریهای بعدی قیادە موقت و پارت دموکرات علیە جنبش کردستان ایران میدانند اینست کە آیا با اینکار خود میخواهند بە سیاستها و اقدامات پارت دموکرات حقانیت ببخشند؟ آیا نوشتن یک مادە در یک قطعنامە کە جمهوری اسلامی نە فقط قبول نکرد علیە قیادە موقت کاری انجام دهد بلکە درست برعکس آنها را مورد حمایت قرارداد، جوابش آنست کە آنهمە انسان مبارز را کە هیچ اقدامی علیە قیادە موقت انجام ندادە بودند و تنها گناهشان مبارزە بە منظور تحقق خواستهای مردم کردستان بود، در معرض یورش نیروهای سپاە پاسداران و پارت دموکرات قرار گیرند؟ گناە مردم تهیدست و زحمتکش ترگور و مرگور چە بود کە آنچنان مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و چند نفرشان هم کشتە شدند؟

کندوکاوی در مورد نظرات چند شخصیت راجع بە مادە هشتم

تعدادی از آقایانی کە نقطەنظرات خود در مورد مادە هشتم و جلسە مهاباد را بیان کردەاند، بە کسانی میمانند کە در یک روز چند فیلم را میبینند و بعد کە در مورد فیلمها مورد سئوال قرار میگیرند، صحنەهای این فیلم را با آن فیلم در هم می‌آمیزند و بازگو میکنند. هنگامیکە آن قطعنامە نوشتە میشد، نە حزب دموکرات، نە کومەلە، نە سازمان کردستان چریکهای فدایی خلق فعالیت علنی خود را بە شیوە سازمانی آغاز نکردە بودند. ابراهیم علیزادە و عبدالە حسن‌زادە از رهبران کومەلە و حزب دموکرات در آن زمان هنوز بصورت مخفی در شهر زندگی میکردند. ملا مصطفی بارزانی فوت نکردە بود، اتحادیە دهقانان مریوان ایجاد نشدە بود و با قیادە موقت درگیر نشدەبود[نە آنزمان و نە بعد از آن]، فوأد مصطفی سلطانی هنوز بعنوان رهبر کومەلە ناشناختە بود. فوأد نزدیک بە پنج ماە بعد در گفت و شنودی در محل جمعیت راە رهایی زحمتکشان در مهاباد و در پاسخ بە سئوالی مبنی بر اینکە “اوضاع کومەلە در آنجا [مریوان] چگونە است؟”، میگوید:”میدانید کومەلە با اسم ‌و رسم خود در میان مردم فعالیتی ندارد. اما بطور کلی و اساسا در فعالیتهای اتحادیە دهقانان و اینها ابتکار عمل را در دست دارد.”

حال ببینیم شرکت کنندگان در این جلسە و یا آنهایی کە در مورد آن اظهار نظر کردەاند، چگونە آنرا بازگو میکنند و تحلیل‌شان چیست. در اینجا سعی بر اینست کە نظر و برداشت خودم را در مورد این اظهارات و همچنین در تضاد بودن بخش زیادی از صحبتها با روند رویدادها را تا آنجا کە بر من آشکار شدە است، بیان نمایم.

بخشی از مطالب از منابع فارسی و مستقیما با همان انشای منبع اصلی نقل میشود و بخش دیگر از منابع عمدتا بە زبان کردی و با ترجمە من با استناد بە صفحات کتاب یا نشریە مورد نظر آوردە میشود.

ماموستا شیخ عزالدین حسینی

در یك گفتگوی خصوصی کە با ماموستا شیخ عزالدین حسینی در سال ١٩٩٨ داشتەام و فایل صوتی آن موجود است ایشان در این مورد چنین میگویند: “در آن جلسە مهاباد . . در مورد هر بند قطعنامە و اینکە این را چطور بنویسیم و آن دیگری را چگونە ارائە دهیم، بحث و جدل میشد. . شش مادە در مورد خودمختاری بود و سرانجام تصویب شد. آنگاە صحبت از نقش من بە میان آمد و اینکە من در رأس هر هیأتی قرار بگیرم کە بە مذاکرە میپردازد. آنهم پذیرفتە شد. هیچ کسی مخالفت نکرد. سپس صحبت از اخراج قیادە موقت شد. شیخ جلال حسینی و ملا خدر هم بودند. هیچکدام از ما در مورد بند هشت خوب یا بد صحبت نکردیم. با دست خط دکتر قاسملو نوشتە شد. کاک صلاح و غنی بلوریان در کنار وی نشستە بودند. تنها سنار مامدی گفت کە در این مادە ابهامی وجود دارد و باید تغییر کند. در نتیجە صحبت از رهبران آنها شد.

متأسفانە طولی نکشید کە ملا مصطفی فوت کرد. جنازەاش را بە اشنویە بازگرداندند و مردم زیادی جمع شدە بودند. تشییع جنازە بزرگی بود و برروی مردم تأثیر زیادی گذاشت. در این میان حزب دموکرات شایع کردند کە فلانی باعث شدە اینطور بشود و بە همراە صلاح مهتدی کاری کردند کە قیادە موقت را بە دشمن ما تبدیل کردند. اما نە غنی بلوریان و نە هیچکس دیگری اعتراضی نکرد. . . من نمیگویم خوب کاری کردیم یا بد، میگویم همە باهم اینکار را کردیم . . وانگهی ملا مصطفی کە فوت کرد، هیچکس [از ما] در مراسم ترحیم وی شرکت نکرد!”

صلاح مهتدی

آقای صلاح مهتدی در مورد جلسە مهاباد و قطعنامە هشت مادەای در دو مورد بە اظهار نظر پرداختە است؛ ابتدا در مصاحبە با خالد محمدزادە در سایت کردی “دیمانە” در سال ٢٠٠٦ و سپس در دیداری با کاوە امین در برنامە “پنجەمور” کانال تلویزیونی “رووداو” کە ژانویە امسال پخش گردید.

آقای مهتدی برای اینکە مسئولیت کامل مادە هشتم را متوجە کاک فوأد کند، حتی نمیگوید چرا ایشان اساسا در آنزمان این ایدە را قبول کردند. گیرم ایدە آن متعلق بە فوأد بودە باشد، اما شما بقیە حاضرین چرا زیر بار آن مادە رفتید؟ بنا بە تعبیر سنار مامدی کە پیشنهاد اصلاحیە را داد، ” کاک صلاح بیش از آنچە را کە نوشتە بودم با بیانی شیرین و شیوا و با استدلال، آنرا بیان کرد.” با اندك دقتی بر نوشتەها و گفتەهای فوأد مصطفی سلطانی و همچنین موضعگیری سیاسی وی پیش از زندان و پس از آن میتوان نتیجە گرفت کە بخشی از این مادە نمیتواند موضع فوأد باشد. این مطلب در مادە هشتم کە “. . لذا از دولت انقلابی میخواهیم هر نوع ارتباط و …” با بینش سیاسی فوأد خوانایی ندارد و وی هیچگاە دولت جدید ایران را “دولت انقلابی” نخواندە است.

بنظر ابراهیم علیزادە، فوأد در این نشست نمایندە شورای شهر مریوان بود نە نمایندە کومەلە. علیزادە معتقد است کە درک سیاسی و متعهد بودن بە تشکیلات در فوأد بالاتر از آن بود کە مادەای اینچنین مهم را در چنان نشستی بە نام کومەلە بنویسد بدون اینکە قبلا آنرا با رفقای کمیتە مرکزی در میان گذاشتە باشد. دیگر عضو کمیتە مرکزی کومەلە ساعد وطندوست کە آنروزها در بوکان و سنندج مشغول نوشتن و پخش بیانیە اعلام فعالیت آشکار کومەلە بودەاند، بە یاد نمیآورد کە در آنروزها فوأد قبل از سفر بە مهاباد با هیچکدامشان مشورتی انجام دادە باشد. شعیب زکریایی نیز کە سالها عضو رهبری کومەلە بودە و آنزمان در سنندج بود، همین نظر را بیان میکند.

صلاح مهتدی در مورد ملا مصطفی بارزانی میگوید: “در زیر فرمان و امر ایشان کار و مبارزە کردەام و در مجالس ایشان حضور داشتەام و بسیار اوقات نامەهایشان را انشاء کردەام. خیلی وقتها هم هرگونە مسئولیت و مأموریتی را کە بە من محول کردە باشند، با افتخار انجام دادەام.” پس اگر چنین است، این چە حکمتی است کە چنان مادەای علیە ملا مصطفی و خانوادە بارزانی توسط ایشان تدوین میشود و تسلیم نمایندگان دولتی میشود کە هنوز معلوم نیست تا چە حد دوست کردها هستند! و چگونە است هنگامیکە جنازە این ملا مصطفی بە کردستان برگرداندە شدە و در شهر اشنویە تشییع میشود، نە تنها آقای مهتدی بلکە هیچکدام از آنهایی کە در تدوین این قطعنامە دست داشتەاند در مراسم تشییع جنازە شرکت نمیکنند؟ خود ایشان زمانی بە دیدن رهبران پارت دموکرات رفتە و بە نوعی اظهار پشیمانی مینماید کە آقای طالبانی و اتحادیە میهنی با پارت دموکرات در حال همکاری کردن برای تشکیل حکومت اقلیم و پارلمان مشترک کردستان هستند!

صلاح مهتدی میگوید ” در آنزمان سخنی هم از خانوادە بارزانی و پارت دموکرات در میان نیست. بلکە عدەای بە نام قیادە موقت در منطقە مریوان بودند و با اتحادیە دهقانان مریوان کە کاک فوأد آنرا رهبری میکرد، درگیر شدەبودند.” جا دارد در اینجا چند پرسش مطرح شود:

١ – در تمام متون پخش شدەی قطعنامە هشت مادەای مهاباد، مادە هشتم با صحبت از “ملا مصطفی بارزانی و قیادە موقت” شروع میشود. تا کنون هیچ متنی در هیچ روزنامە، مجلە، نشریە و کتاب خاطراتی وجود ندارد کە در آن مادە هشتم بصورتی غیر از آنچە کە در روزنامەها و اسناد رسمی ایران بە چاپ رسیدەاند، منتشر شدە باشد. حتی هیچکدام از اظهارنظرها، نوشتەها و بیانیەهای حزب دموکرات سخنی در اینمورد کە صحبت از بارزانی نشدە است، بە میان نیاوردەاند. نە شیخ عزالدین، نە دکتر قاسملو و نە غنی بلوریان هیچکدام چنین چیزی را بیان نکردەاند. سنار مامدی کە خود کاک صلاح میگوید خواهان تغییر در این مادە بودە است چنین میگوید: ” پیشنهادی هم در رابطە با رهبران قیادە موقت نوشتە و بە مهتدی دادم. کاک صلاح بیش از آنچە را کە نوشتە بودم با بیانی شیرین و شیوا و با استدلال، آنرا بیان کرد. جریان کامل آن جلسە را در خاطراتم نوشتەام . . .” صلاح مهتدی تنها کسی است کە این بحث را پیش میکشد و برای اثبات نظر خود نیز هیچ مدرکی ارائە نمیدهد. ایشان متأسفانە این مطالب را در آنزمان در کتاب، مقالە و یا دفتریادداشتی بە ثبت نرساندەاند و در حالیکە گاهی در مصاحبەهایشان و بهنگام بازگویی رویدادهای گذشتە وارد جزئیات میشوند، در این زمینە نمیگویند کە این مادە در اصل چگونە بودەاست. اگر مادە هشتم این نیست و از بارزانی سخن نمیگوید، پس کدام است و چگونە تدوین شدە است؟ آیا ممکن است کە هیچ اثری از مادە هشت مورد نظر ایشان حتی در گوشە یك روزنامە قدیمی، اطلاعیە حزب یا سازمانی دیدە نشود؟ ما حتی نمیدانیم کە این مادە قبل از پیشنهاد اصلاحی سنار مامدی هم بە چە شکل بودە است . . .

٢ – رهبری قیادە موقت البتە کسانی خارج از خانوادە بارزانی را نیز دربر میگرفتە است. اما همە میدانند کە زیر فرمان آنها عمل میکردەاند. چند روز بعد از مصاحبە آقای مهتدی با تلویزیون رووداو، آقای محمد حاج محمود از رهبران سیاسی کردستان در همان سری برنامە تلویزیونی کە صلاح مهتدی شرکت کردە بود بە سئوالات همان مجری یعنی کاوە امین جواب میدهد. هنگامیکە سخن از “فاجعە حکاری” بە میان میآید، مجری میپرسد: “نقش مسعود بارزانی و ادریس بارزانی در آن هنگام چە بود؟” محمد حاجی محمود جواب میدهد: “فکر میکنم در آن هنگام آنها در آمریکا بودند.” کاوە امین دوبارە میپرسد: “یعنی میخواهید بگویید آنها اطلاعی از آنچە کە اتفاق افتاد نداشتەاند؟” و محمد جواب میدهد: “چطور مطلع نبودند، مگر ممکن است بی اطلاع بودە باشند؟”

این در حالی است کە رابطە میان محمد حاج محمود و مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان بسیار خوبست و او را در مقام مسئولیت نیروی پیشمرگ در جبهەهای جنگ سازمان دادە است. بەعبارت دیگر این رابطە نزدیک وی و اینکە چنین مسئولیتی بە وی سپردە شدە است مانع از آن نشدە کە مسئولیت رهبر کردستان را در آن فاجعە نادیدە بگیرد. اما کاک صلاح خانوادە بارزانی را از کارها و اقدامات قیادە موقت مبری میکند.

نوشیروان مصطفی کە خود یکی از سیاست گذاران اتحادیە میهنی بودەاست در کتاب ‘انگشتان همدیگر را درهم میشکنند’ چنین مینویسد: “اینک کە گذشتە را مرور میکنم، فکر میکنم کە در آنزمان میبایست رهبری ما موضع دیگری میگرفت. علیرغم دشمنی . . و همە خرابکاریهایش، ملا مصطفی بزرگترین رهبر کرد بە شمار میآمد. ما هم در آنروزها بە جای اینکە ویرا مورد حملە قرار دهیم، میبایست پیام تسلیت و همدردی برای خانوادە بارزانی و اعضا و هواداران پارت دموکرات بفرستیم. گرچە جوابی هم نمیگرفتیم . . ولی ما اینکار را نکردیم زیرا کە هنوز زیر تأثیر رویدادهای حکاری شوکە و بهت زدە بودیم. جز ‘انتقام’ بە چیز دیگری فکر نمیکردیم. در میان ما بودند کسانی کە این مرگ را در آنزمان “انتقام الهی” تلقی میکردند.”

٣ – صلاح مهتدی در چندین مصاحبە و گفتگوی رسانەای صحبت از دوستی بسیار زیاد و نزدیکی خود با مام جلال بە میان میآورد کە سابقەای طولانی دارد و طی آن بعنوان مشاوری نزدیک برای ایشان عمل میکردە است. جلال طالبانی دو هفتە قبل از سقوط شاە و سە هفتە قبل از نوشتن مادە هشتم ‌قطعنامە مهاباد، بە عنوان دبیرکل اتحادیە میهنی کردستان طی اطلاعیەای در روزنامە اطلاعات ٨ بهمن ١٣٥٧ مینویسد: “علی رغم سیاست دوستانە ما نسبت به خلق ایران، شاه و ساواك همواره از طریق بكاربردن دستگاه كهنه پرست و خائن رهبری بارزانی علیه ما مداخله نموده و با سرنوشت خلق كُرد بازی كرده‏اند. . شاه ایران از هیچ دشمنی دریغ نورزیده با همدستی دولت عراق صدها نفر مزدور مسلح بارزانی را از سرزمین ایران به جنگ با ما فرستاده است. . پایگاه مركزی بارزانی هنوز در كرج – عظیمیه دست اندركار خیانت و توطئه علیه ماست.”

٤ – در پاسخ خالد محمدزادە در سایت “دیمانە” کە میپرسد:”چگونە شد کە کاک فوأد این مسئلە بە فکرش رسید این مادە گنجاندە شود؟” کاک صلاح در جواب میگوید:”کاک فوأد بشدت با قیادە موقت در مریوان وارد جنگ شدە بود. اینها اتحادیە دهقانان بودند!” اولا کاک فوأد نە با شدت و نە بە آرامی با قیادە موقت نجنگیدە بود. در اینجا طوری وانمود میشود کە انگار دشمنی نە میان مردم کردستان ایران و قیادە موقت، بلکە بین قیادە موقت و فوأد و اتحادیە دهقانان بودە است. اتحادیە دهقانان ١٦ اسفند یعنی ١٧ روز بعد از نوشتە شدن این قطعنامە تشکیل شد و بیش از سە ماە بعد بطور رسمی مسلح میشود و با قیادە موقت هم وارد جنگ نشدند! وانگهی اگر اینچنین است و مسئلە اختلاف بین قیادە موقت و اتحادیە دهقانان است، چرا چنین مادەای وارد قطعنامە نخستین درخواستهای مردم کردستان از دولت جدید ایران میشود؟ این درگیری میان قیادە موقت و اتحادیە دهقانان کجا و “عمال سازمان سیای آمریکا و ساواک ایران و میت ترکیه بوده‏اند و می‏باشند” آنچنانکە در مادە هشتم آمدە است کجا؟

در جای دیگری میگوید:”البتە اگر بار دیگر تاریخ را بازنگری کنیم این مادە را اینچنین تنظیم نمیکنیم. این مادە محصول اختلافات و جنگ داخلی بود، آنهایی کە آنزمان رهبران قیادە موقت بودند، حالا رهبران کردستان‌اند و ما در اوج همکاری و دوستی با آنها قرار داریم. برای نقشی کە اینک آنها در کردستان ایفا میکنند ارج و احترام بسیار زیادی قائل هستیم. اما نە آنها آنزمان این نقش را ایفا میکردند و نە ما هم آنوقتها تجربە امروز را داشتیم.” مطابق این گفتە، اولا این مادە محصول اختلافات و جنگ داخلی، یعنی جنگ بین پارت دموکرات و اتحادیە میهنی و نیز فاجعە حکاری بود. [ نە اختلافات بین قیادە موقت با کاک فوأد و اتحادیە دهقانان کە هنوز تشکیل نشدە بود!] ثانیا رهبران آنزمان قیادە موقت “حالا رهبران کردستان” هستند این یعنی اینکە جداکردن خانوادە بارزانی از قیادە موقت کە قبلا خیلی اصرار برآن داشتند، درست نبود. ثالثا آنها نقش فعلی و ما تجربە کنونی را نداشتیم! آیا از این دیدگاە موضعگیری در قبال “فاجعە حکاری”، قتل سلیمان معینی در سال ١٣٤٧، جنگهای پارت دموکرات و اتحادیە میهنی و . . ناشی از “بی‌تجربگی” بود؟ آیا مجاز است کە برمبنای تجربە سیاسی در بازگویی رویدادهای گذشتە و روند تاریخ دست بە تغییر و اصلاح زد؟

کاک صلاح در جای دیگری در مصاحبە با تلویزیون رووداو میگوید: “ما از ترس اینکە یک گروە مسلح آمادە بە جنگ وجود داشت و احتمال میرفت کە دولت ایران آنرا علیە ما از آنها استفادە کند، آنرا نوشتیم. . تصمیم اشتباهی بود. من از کردە خویش در مورد این مادە پشیمان هستم بهمین خاطر هنگامیکە در سال ١٩٩١ برای اولین بار بە کردستان برگشتم بە پیرمام و صلاح‌الدین رفتم.”[برای دیدار با آقایان بارزانی] بسیار خوب، تصمیم اشتباهی بود، اما سئوال اینست کە آیا بەنظر ایشان “دولت ایران از آنها  . . علیە ما استفادە کرد”؟ حتی اگر اینرا هم قبول کنیم کە تصمیم اشتباهی بود، شگفت آور است کە کاک صلاح در مورد برخوردها و سیاستهای بعدی قیادە موقت سکوت میکند . . .

جایی دیگر در مصاحبە با سایت دیمانە میگوید: “از منطقە ترگور و مرگور [در شمال کردستان ایران] گرفتە تا منطقە مریوان این منازعات بین قیادە موقت و جنبش نوین کردهای ایران درجریان بود. تیراندازی میشد، باهمدیگر بدرفتاری کردە بودند. اینبود کە قیادە موقت از نظر کردهای ایران نامحبوب بودند. هیچ خلاف واقع نیست اینکە گفتە شدە کە قیادە موقت مورد نفرت تمام خلق کرد هستند.” شگفت اینکە میگوید “با همدیگر بدرفتاری میکردند!” یعنی کردهای ایران و قیادە موقت را برای رفتار بد نسبت بە یکدیگر در یک سطح قرار میدهد! میگوید “تیراندازی میشد!” ولی مثل اینکە فراموش میکنند کە از جانب “جنبش نوین کردهای ایران” هیچکس بەسوی قیادە موقت تیراندازی نکردە بود! عبدالە حسن‌زادە از رهبران حزب دموکرات میگوید قیادە موقت بە سوی تظاهرکنندگان شهر اشنویە تیراندازی کردند و صلاح مهتدی میگوید “تیراندازی میشد!”

اگر از ترگور و مرگور تا جنوب کردستان با مردم اختلاف داشتند و از دید مردم کردستان ایران نامحبوب بودند، پس اتحادیە دهقانان مریوان و فوأد چرا برجستە میشوند؟ پس ربط این موضوح بە سیا و ساواک و میت ترکیە در مادە هشتم چە محلی از اعراب دارد؟

در مورد تأثیرات مادە هشتم میگوید: ” متأسفانە این مادە کشمکش‌ها را عمیقتر کرد‌.” با چەکسی و با چە جریانی این کشمکش‌ها عمیقتر شد؟ حزب دموکرات کە خیلی زود خود را کنار کشید و در هفتەها و ماههای بعد چندین دیدار بین مسعود بارزانی و دکتر قاسملو و فرستادەهای آنان در تهران، اشنویە و راژان انجام گرفت.

صلاح مهتدی درمورد خود جلسە و مخالفت کردنها با حضور دکتر قاسملو میگوید:” بیشتر افراد متعلق بە چریک فدایی و وابستگان بە کومەلە بودند کە میگفتند اگر دکتر قاسملو بەعنوان نمایندە حزب دموکرات شرکت کند ما هم نمایندە سازمانهای خود خواهیم بود.” ولی در آنروزها خود تشکیلات کومەلە هنوز شناختە نشدە بود، بنابراین چگونە افراد وابستە بە آن میتوانستند از این موضع در مقابل دکتر قاسملو بایستند؟

در مورد نقش بقیە شرکت کنندگان در جلسە تدوین مادە هشتم صلاح مهتدی میگوید: “همە راضی بودند و هیچکس مخالفتی نداشت. حتی قاسملو بعدها خود را از آن مبری دانست و گفت امضاء نکردەام و تحت تأثیر جلسە قرارگرفتەام، مجبور شدم. بعدا کە ملا مصطفی فوت کرد، در اشنویە دفنش کردند، [از آن تشییع جنازە بزرگ] قاسملو ترسید. پس بنابراین ملامصطفی درمیان مردم نفوذ دارد و او را دوست دارند.” سئوال اینست آیا خود ایشان و دیگر شرکت کنندگان در آن جلسە نترسیدند؟ آیا بعد از مراسم تشییع جنازە اینان هم فکر میکردند “ملامصطفی در میان مردم نفوذ دارد و او را دوست دارند” یا این نظر کنونی ایشان است؟ اگر آنزمان بە این نتیجە رسیدند پس چگونەاست کە ایشان هم مانند دکتر قاسملو اقدامی برای تبرئە خویش نکردند؟ آقای مهتدی در هیچ جایی رسما قبول نمیکند کە در زمان تدوین آن قطعنامە این مادە بنظرشان مناسب بودە است و از آن دفاع کردەاست. ایکاش قبول میکردند کە خودشان در تدوین این مادە و انشای آن نقش داشتەاند اما امروز موضعشان تغییر کردە و بهمین دلیل است کە در اولین سفرشان بە کردستان، بە دیدار آقایان مسعود و نچیروان بارزانی رفتەاند.

غنی بلوریان

در کتاب خاطرات خویش بە زبان کردی بنام “ئالەکوک”[برگ سبز] چاپ سال ١٩٩٧ صفحات ٢٩٢ تا ٢٩٤، آقای غنی بلوریان چند اظهارنظر شگفت‌آور میکند؛ البتە حداقل سە نفر از شرکت کنندگان میگویند کە بلوریان هیچگونە موضعی در قبال مادە هشتم نگرفتە است. بلوریان میگوید: “در ابتدای نشست هواداران چریک و بویژە کومەلە سروصدای زیادی علیە دکتر قاسملو برپا کردند و گفتند ‘چون نامبردە عضو حزب تودە است، نباید در این مذاکرات شرکت کند.’ من و شیخ عزالدین، هرچند کە او هم هوادار کومەلە محسوب میشد، علیە این نظر ایستادیم و آنها را وادار بە عقب‌نشینی کردیم. گفتیم قاسملو دیگر عضو حزب تودە نیست و دبیرکل حزب دموکرات است و هیچ کاری بە گذشتەاش نداریم.” جالب است، خود کومەلە – همچنانکە قبلا ذکر شد –  هنوز هیچ جا پیدایش نیست. پس این چگونەاست کە غنی بلوریان بویژە نە فقط هواداران کومەلە را میشناسد، بلکە اینراهم میداند کە ماموستا شیخ عزالدین “هوادار کومەلە محسوب میشد”! لازم بە توضیح است کە شیخ عزالدین هیچگاە وارد این بحث نمیشد کە دکتر قاسملو کی و چگونە از حزب تودە خارج شدە است. وانگهی در حالیکە خود کومەلە بە گفتە ابراهیم علیزادە هنوز آشکار نشدە بود چگونە شیخ عزالدین هوادار کومەلە محسوب میشود؟

اما بنا بە گفتە غنی بلوریان در این جلسە عملی انجام گرفتەاست کە انسان را یاد صحنە فیلمهای سینمایی میاندازد؛ و آن اینکە نمایندگان شهرهای کردستان جلسە گرفتەاند و در حال تدوین پیشنهادها و خواستهای مردم کردستان هستند کە بە هیأت دولت ارائە دهند. بە گفتە صلاح مهتدی مطالب و بندهای قطعنامە یکی یکی پیشنهاد و مطرح میشد، ایشان تدوین و انشای آنرا برعهدە داشتند، پیشنهادات اصلاحی دکتر قاسملو منظور میشد و با دست خود دکتر قاسملو پاکنویس شدە است. در چنین شرایط و فضایی بلوریان مینویسد: “هواداران کومەلە یک قطعنامە ٨ مادەای آمادە کردەبودند کە در این جلسە آنرا ارائە کردند. در مادە هشتم نوشتە شدە بود: بارزانیها باید از خاك ایران اخراج شوند”. همینجا بگویم کە این برخلاف نظر مهتدی است کە میگوید اسمی از بارزانی نیامدە بود. مطابق این اظهارنظر آقای بلوریان نە شیخ عزالدین، نە دکتر قاسملو دبیرکل حزب دموکرات، نە خود بلوریان کە بیش از ٣٢ سال از عمر خود را در زندانهای ساواک و درمیان جمع کثیری از انسانهای شایستە و کارکشتە سیاسی سپری کردە و علی‌القاعدە میبایست کولەبار بزرگی از تجربە سیاسی اندوختە باشد و نە کاک صلاح با آنهمە گذشتە و تجربە سیاسی، هیچکدامشان اعتراضی نمیکنند و نمیگویند شما “هواداران کومەلە” چگونە است کە همە کارە شدەاید و اینچنین نسبت بە نمایندگان شهرهای کردستان بی احترامی میکنید؟! فرض کنیم “هواداران کومەلە” قطعنامەای هشت مادەای تدوین کردە بودند، آقای بلوریان نمیگوید پس شماها چرا تا پاسی از نیمە شب گذشتە بقیە نمایندگان و هیأت مذاکرە کنندە دولت را چشم‌انتظار نگاهداشتید؟ . .

پنج ماە بعد از این نشست، در تیرماە سال ١٣٥٨ در یک جلسە گفت و شنود علنی در”جمعیت راە رهایی زحمتکشان” در مهاباد کە برای رهبر کومەلە فوأد مصطفی سلطانی ترتیب دادە شدە بود، وی در پاسخ بە سئوالی مبنی بر فعالیت علنی اعضای کومەلە میگوید: “با نام کومەلە و بطورعلنی در بین مردم فعالیت نمیکنیم”! ولی پنج ماە پیشتر غنی بلوریان هواداران کومەلە را باز میشناسد کە با دردست داشتن یک قطعنامە ٨ مادەای سراز اطاق مذاکرە با نمایندگان دولت در میآورند!‌

بلوریان چند سط پایینتر تحلیلی هم دارد: “این خواست واضح کومەلە، یا بهتر است بگویم کومەلە و شیخ عزالدین، هیچ ربطی بە حق ملت کرد نداشت و برایشان مطرح نیست. با کمال تأسف دکتر قاسملو برای اینکە جای پای خود را محکم کند، تحت تأثیر شیخ عزالدین قرار گرفت و این خواست زشت و غیرکردی کومەلە و شیخ عزالدین را امضاء کرد.” خیلی خوب، بلوریان نمیگوید پس خودش چرا زیر بار “این خواست واضح کومەلە و شیخ عزالدین” رفت و نە خودش چیزی گفت و نە کاری کرد کە دکتر قاسملو در چنین موقعیت بە گفتە وی دشواری قرار نگیرد؟ شما اصولا چرا بە آن نشست رفتە بودید؟ چرا در مقابل آن نایستادید اگر فکر میکردید مادە بدی است؟ مطابق نظر چند منبع خبری غنی بلوریان بعنوان عضو شورای شهر مهاباد در آن جلسە شرکت کردە بود هرچند کە عبدالە حسن‌زادە میگوید:”از طرف ما تنها دکتر قاسملو شرکت کرد. غنی بلوریان هم شرکت داشت اما بعنوان یک . . زندانی سیاسی سابق. البتە حزبی بود.”

حال ببینیم غنی بلوریان چند روز پس از این جلسە کە آنهمە از آن ناراضی مینمایاند چگونە با مطبوعات سخن گفتە است. روزنامە اطلاعات پنج اسفند ١٣٥٧ – یعنی شش روز پس از نوشتن قطعنامە ٨ مادەای مهاباد و پنج روز قبل از فوت ملا مصطفی مینویسد:” آقای «غنی بلوریان» معاون شورای انقلاب مهاباد و عضو حزب دموكرات كردستان گفت: «خبرهای رسیده حاكی است كه ملا مصطفی بارزانی كه اینك در آمریكا بسر می‏برد بوسیله عوامل خود با پارەای از رؤسای عشایر كرد ایران در مرز تركیه تماس گرفته و اظهار داشته است آمریكا از رهبری او بركردها برای دست یافتن به خواستهایشان حمایت می‏كند اما رؤسای عشایر كرد از قبول پیشنهاد ملا مصطفی بازرانی خودداری كرده و گفتەاند آنها بهیچ وجه تجزیه طلب نیستند». رهبران كرد ضمن انكه پنهان نمی‏كنند كه جلال طالبانی از ایجاد یك كردستان خود مختار در ایران خشنود خواهد شد، اما قویاً هرگونه دخالت او را در این موضوع انكار میكنند و معتقدند كه طالبانی، هیچگونه ناراحتی در مرز ایران و عراق بوجود نیاورده است.”

از سوی دیگر در صفحە ٣ روزنامە کیهان نهم اسفند میخوانیم: ” حزب دموکرات کردستان بعد از ٣٢ سال فعالیت مخفی روز جمعە [١١/١٢/١٣٥٧] بە طور رسمی علنی میشود. غنی بلوریان یکی از اعضای برجستە حزب دمکرات گفت “پیش بینی میشود محتوای برنامە حزب در این مرحلە در چارچوب همان ٨ مادەای (قطعنامە ٨ مادەای نمایندگان کرد مهاباد) باشد کە قبل از این اعلام شدە است.”

موضعگیری‌ها بە اندازە کافی روشن بودە و خود گواهی میدهند. غنی بلوریان بعلت نزدیکی ایدئولوژیک با حزب تودە در ضدیت با امپریالیسم آمریکا بود و این اظهار نظر درست قبل از فوت بارزانی در آمریکا و بازگرداندە شدن جنازەاش بە کردستان بیان شدەاست! چگونە ممکن است کسی‌کە مطابق کتاب خاطراتش بدان صورت علیە قطعنامە هشت مادەای و بخصوص مادە هشتم بودە باشد، ولی با روزنامەهای تهران بدین شیوە صحبت کند تا جائیکە قطعنامە هشت مادەای را بە مثابە چارچوبی برای برنامە حزب دموکرات در آن مرحلە ارزیابی کند؟

آشکار است کە آقای بلوریان در آن زمان از موضع حزب تودە در مقابل پارت دموکرات و قیادە موقت موضع دیگری داشت و در جهانبینی ایشان میبایستی کردها را برای حمایت از اتحاد شوروی تشویق میکرد و در نتیجە هرگونە نزدیک شدنی بە امپریالیسم آمریکا را رد میکردند. یعنی بە جای اینکە حال و در زمان نوشتن خاطراتشان بگویند کە آنزمان موضع خودشان و حزب تودە نادرست بودە و نمیبایست از اینچنین قطعنامەای و مادە هشتم علیە بارزانی حمایت میکرد، بە بازگوکردن یک تاریخ سراپا بهم ریختە و درهم برهم متوسل میشود.

از سوی دیگر کامران امین آوە در بررسی موضعگیری حزب تودە ایران در قبال جنبش کردستان و حزب دموکرات مینویسد کە حزب تودە دیدگاههای رهبری حزب دموکرات را مورد انتقاد قرار میدهد:” این حزب در ٢٢ مرداد ١٣٥٨ تقریبا ٧ ماە پس از انقلاب،[نزدیک بە هفت ماە پس از تدوین قطعنامە هشت مادەای مهاباد] آغاز فعالیت علنی خود را در کردستان ایران اعلام کرد. در این بیانیە آمدە بود: “متاسفانە برخی از دوستان کرد از همان آغاز تجدید فعالیت تحت تأثیر انحراف مصطفی بارزانی و عوامل خارجی دیگر سمت‌گیری نادرستی را در سیاست داخلی و عمومی اتخاذ کردند . .” از آنجائیکە نمیتوان منکر رابطە نزدیك غنی بلوریان با حزب تودە شد، سکوت تأییدآمیز بلوریان در هنگام تدوین مادە هشت قطعنامە مهاباد با مفاد این بیانیە حزب تودە نیز همخوانی دارد.

کتاب خاطرات غنی بلوریان را آقای حامد گوهری بە رشتە تحریر درآوردە است و بنابراین لازمست نگاهی هم بە بخشی از کتابی کە خود گوهری تحت عنوان “کردستان ایران در دە سال ١٩٧٨ تا ١٩٨٨” در سال ٢٠١١ بە زبان کردی در اربیل بە چاپ رساندە است بیندازیم. در این کتاب، گوهری صفحات ١٠٥ تا ١١٣ را بە بازگویی روایتهای مختلف از افرادی کە بە نوعی در نشست مهاباد و تدوین قطعنامە هشت مادەای شرکت داشتەاند اختصاص دادە است. صحبتهای صلاح مهتدی و رحیم خرازی را نقل میکند. بعلاوە بدنبال تئوری جدیدی میگردد و برای اثبات آن با چند نفر گفتگوکردە و اظهارنظر آنها را مبنای استدلال و نتیجەگیری خود قرار میدهد، کاری کە نمیتواند شایستە کار نویسندگی و تحقیق جدی باشد. در جایی میگوید: “غنی بلوریان و دکتر قاسملو علیە آن [مادە هشتم] میایستند اما بعدا دست از اصرار برمیدارند و سرانجام صلاح [مهتدی] پیشنهاد خود را تحمیل میکند!”

حامد گوهری در مقدمەای کە بر کتاب خاطرات بلوریان نوشتە است میگوید کە در فاصلە سالهای ١٩٩٢ تا ١٩٩٧ مشغول جمع‌آوری و تدوین کتاب برای غنی بلوریان بودە است. بنابراین بلوریان کە خود در آن جلسە مهاباد شرکت داشتە و هنگام نوشتن خاطراتش تنها سیزدە سال از آن گذشتە بود، میبایست مطالب زیادی را بە خوبی بە یاد بیاورد. گوهری کە بە گفتە خودش پنج سال درگیر تهیە و تدوین این خاطرات بودە است آیا شایستە نبود در مورد جلسە مهاباد و مادە هشتم چند سئوال از بلوریان بپرسد؟ وی با خود غنی بلوریان کە یکی از پنج نفر تدوین کنندە قطعنامە هشت مادەای بود، وارد ریزەکاری این مسئلە مهم نمیشود اما بعد از نزدیک بە سی سال از افرادی کە در آن جلسە و تدوین قطعنامە شرکت نداشتەاند و تنها بە منزل شیخ عزالدین رفت و آمد داشتەاند سئوال میکند و آنرا بعنوان سند مهم ارائە میدهد!

گوهری با قاطعیت مینویسد:” طرح هشت مادەای قبلا هفت خواست را در برمیگرفت، اما طرف کُردی شرکت کنندە در جلسە یک مادە بە آن اضافە میکند.”(ص ١٠٥) و همچنین “نوشتن مادە هشتم این قطعنامە هیچ ارتباطی بە آن نشست و حقوق ملت کرد در کردستان ایران و آمدن هیأت دولت موقت بە مهاباد نداشت . . توطئەای بود کە از قبل علیە خواستهای ملت کرد و بویژە پارت دموکرات . . و حزب دموکرات طرح ریزی شدەبود.”(ص ١٠٧) ونیز “بدون شک نوشتن مادە هشت یک پدیدە ناگهانی نبود. . قبلا در مورد آن از طرف اتحادیە دهقانان، جمعیت راە رهایی زحمتکشان، شیخ عزالدین و شاخە کردستان چریکهای فدایی خلق ایران تصویب شدە بود. منشاء نوشتن مادە هشتم بە آنجا برمیگردد کە یک روز پیش از نشست منزل رحیم خرازی، چند تن در منزل شیخ عزالدین حسینی جمع میشوند و این مادە را مورد بحث قرار دادە آنرا تصویب میکنند”!!(ص ١٠٩)

یعنی ایشان با استناد بە بازگوکردن خاطرە شفاهی یک هوادار چریک فدایی پس از ٢٨ سال صحبت از چنان جلسەای میکند کە گویا روز قبل از نوشتن قطعنامە در منزل ماموستا شیخ عزالدین انجام گرفتە کە در آن علاوە بر فوأد مصطفی‌سلطانی، محمد امین شیخانی از طرف چریکهای فدایی و صلاح مهتدی شرکت داشتە و در مورد مادە هشتم صحبت کردەاند! حتی از قول هوشیار امامی نقل میکند کە میگوید مادە هشتم را آمادە کردیم و “پس از آنکە متن کاک صلاح را تنظیم کردیم، من نسخەای از آنرا برای تشکیلاتمان بردم و آنها نیز بە آن رأی دادند!”(ص ١١١) [هنگامیکە متن کردی این نوشتە در فیسبوک من منتشر شد، آقای پولا نانوازادە در تفسیری از جملە چنین نوشت: “اسم هوشیار امامی آمدە است کە پسر خالە و دوست نزدیک من است؛ در آن زمان هوشیار بعنوان یک جوان فعال شهر مهاباد در منزل رحیم خرازی حضور داشت و نە بعنوان چریك فدایی. .”]

گوهری سپس مینویسد کە سال ٢٠٠٨ از شیخ عزالدین در مورد آن جلسە سئوال کردم و ایشان گفتەاند “در آن روز هیچ جلسەای در منزل من گرفتە نشدە است”. من خود کە در طول اینهمە سال و با توجە بە مراوداتی کە با ماموستا شیخ عزالدین و نزدیکانشان داشتەام هیچگاە سخنی در مورد چنین جلسەای نشنیدە بودم، بعد از خواندن مطلب فوق با چند نفر کە در آنروزها  مرتبا در منزل ماموستا و همراە ایشان بودەاند و نیز چند تن از اعضای خانوادە شیخ عزالدین دراین مورد صحبت کردم. هیچکدام از آنها انجام چنین جلسەای را تأیید نمیکنند. وانگهی برای انجام چنان نشستی آمادە سازی و نوعی سازمان دادن لازم بود کە در آنروزها چنین کاری محال مینمود!

درحالیکە رهبران کومەلە روز قبل در شهر سقز سرگرم تشییع جنازە و انجام مراسم جانباختن محمد حسین کریمی از کادرهای برجستە خویش بودە و درعین‌حال مشغول تدوین و پخش بیانیە اعلام موجودیت علنی کومەلە بودند، در حالیکە در آنروزهای بحرانی و پرآشوب کە نە تنها شهرهای کردستان بلکە سرتاپای سیستم اداری و دولتی ایران را هم فراگرفتە بود، درحالیکە دوستان و خانوادە ماموستا شیخ عزالدین [رئیس شواری انقلاب مهاباد] مرتبا مشغول پاسخگویی بە تماسهای تلفنی، استقبال از بازدید کنندگان و مهمانان دور و نزدیکی بودند کە برای دیدار ایشان در رفت و آمد بودند، چگونە ممکن است بتوان چنان جلسەای تشکیل داد؟ اعضای مرکزیت کومەلە در آنزمان میگویند کە در آنروزها هیچ نشستی برای موضعگیری در مورد گفتگو با نمایندگان دولت بازرگان انجام نگرفتەاست. بنظر ابراهیم علیزادە کە در آنروزها مخفیانە در مهاباد زندگی میکرد، فوأد چنان شخصی نبود کە بدون اطلاح کمیتە مرکزی و رفقایش بە نام کومەلە چنین کاری انجام دهد.

وانگهی هیچکس هنوز خبر نداشت کە اصولا هیأتی در حال آمدن بە کردستان است! روز ٢٨ بهمن از دفتر نخست‌وزیری با منزل شیخ عزالدین تماسی تلفنی برقرار میشود و بە اطلاع ایشان رساندە میشود کە هیأتی بە کردستان سفر میکند و با ایشان نیز در مهاباد دیدار خواهد کرد.

گوهری بەمنظور مخالفت با اظهار نظر صلاح مهتدی در صفحە ١٠٨ قبول میکند کە “در آن تاریخ نە فقط اتحادیە دهقانان بلکە حزب دموکرات هم هنوز علنی نشدە بود و دفتر و پایگاە مسلح نداشت.” بە همین هم بسندە نمیکند بلکە از قول رضا مصطفی سلطانی برادر کاک فوأد مینویسد “اتحادیە دهقانان چند ماە بعد از قطعنامە مهاباد فعالیت خود را شروع کرد و . . نیروهای اتحادیە دهقانان و قیادە موقت هیچگاە با همدیگر درگیر نشدند.” باوجود این گوهری خوانندە را شگفت زدە میکند هنگامیکە چند سطر پائینتر در صفحە ١٠٩ میگوید: “بدون شک نوشتن مادە هشت پدیدەای ناگهانی و بدون مقدمە نبود . . بلکە قبلا توسط اتحادیە دهقانان، جمعیت راە رهایی زحمتکشان، شیخ عزالدین و شاخە کردستان چریکهای فدایی تصویب شدە بود!”

عجیب اینست کە روز ٢٨ بهمن ١٣٥٧ نە اتحادیە دهقانان، نە جمعیت راە رهایی زحمتکشان و نە شاخە کردستان چریکهای فدایی تشکیل نشدە بودند و فعالیتهای خود را بالتبع شروع نکردە بودند! نخستین جمعیت در کردستان “جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب” سنندج بود کە در اواخر بهمن ایجاد شد. چند هفتە طول کشید تا فکر ایجاد جمعیتهای مشابە بە شهرهای دیگر رسید. در مهاباد مطابق نظر تعدادی از فعالین آنزمان در آن شهر، هفتە اول و یا دوم اسفند ماە بود کە جمعیت راە رهایی زحمتکشان تشكیل میشود. و شهرهای دیگر هم بدنبال آمدند. شهر سقز را اگر نمونە بیاورم کە خودم از دست‌اندرکاران ایجاد جمعیت بودم، روز سوم فروردین ١٣٥٨ تشکیل شد.

این داستانی کە حامد گوهری تعریف میکند در واقع اقدامی است آگاهانە برای درهم آمیختن خاطرات و رویدادهای هفتەها و ماههای بعد با اتفاقاتی کە قبلا پیش ‌آمدەاند و اینکار را با هدفی از پیش تعین شدە انجام میدهد. درواقع آن انتقادی کە گوهری متوجە صلاح مهتدی میکند، دامنگیر خودش میشود!

گوهری ضمنا مینویسد کە بر خلاف گفتە شیخ عزالدین حسینی، در آن جلسە نە شیخ جلال و نە مەلا خدر ساردکی شرکت نداشتەاند! بگذریم از اینکە چندین نفر از جملە خود ماموستا برای من تعریف کردەاند کە این دو نفر و سنار مامدی هم در منزل رحیم خرازی یعنی مکانی کە در آن تدوین قطعنامە نهایی شد حضور داشتند، انسان با خواندن این موضوح نمیتواند از تعجب خودداری کند کە گوهری با انکار این گفتە چە چیزی را میخواهد ثابت کند!!

و سرانجام اینکە خاطرات غنی بلوریان را حامد گوهری جمع‌آوری کردە و بە روی کاغذ آوردە است. اما شگفت اینکە در این کتاب خود گوهری هیچ اشارەای بە نظرات بلوریان نمیکند! گوهری کە خود این سطور را برای غنی بلوریان کە یکی از شرکت کنندگان اصلی جلسە مهاباد بودە، نوشتە است چگونە است کە فراموش میکند بلوریان میگوید:”هواداران کومەلە طرحی هشت مادەای تهیە کردە بودند و در جلسە آنرا ارائە دادند. در مادە هشتم این قطعنامە نوشتە شدە بود ‘بارزانیها را باید از خاک ایران بیرون کنند’.” پس چرا بلوریان نمیگوید من علیە مادە هشتم بودم و حتی میگوید کە ” با کمال تأسف دکتر قاسملو برای اینکە جای پای خود را محکم کند، تحت تأثیر شیخ عزالدین قرار گرفت و این خواست زشت و غیرکردی کومەلە و شیخ عزالدین را امضاء کرد.” آیا نمیبایست گوهری فکر اینرا میکرد کە آن غنی بلوریان‌ی کە او خاطراتش را برایش نوشتە است در مورد دکتر قاسملو چنین اظهارنظر میکند؟ مفهوم گفتە بلوریان اینست کە خود وی چون هیچ احتیاج نداشت “جای پای خود را محکم کند”، میبایست اظهار میداشت کە من علیە آن مادە مقاومت کردم و آنرا امضاء نکردم! اما اینچنین گفتەهایی در کتاب غنی بلوریان یافت نمیشود. بە عبارت دیگر این تئوری توطئەای کە گوهری بهم میبافد، دوام چندانی ندارد!

دکتر قاسملو

در آرشیو روزنامەهای آنزمان ایران کە قابل دسترسی هستند، از دکتر قاسملو این این نقل قول بەچشم میخورد کە علنا حمایت خود را از تمام هشت بند طرح هشت مادەای مهاباد اعلام میدارد. روزنامە اطلاعات سوم اسفند ١٣٥٧ از قول ایشان مینویسد:

” قاسملو همچنين با اشاره به گفتگوهای خود با داريوش فروهر، آن را موفقيت آميز خواند و گفت كه يك بيانيه ٨ ماده‏ای كه حاوی خواستهای مردم كرد میباشد به فروهر داده شد. . . وی اظهار اميدواری كرد كه خواسته‏های ما به آيت الله خمينی و بازرگان تسليم شود و آنها به ما جواب مشخص بدهند. هم «قاسملو» و هم «انتظام»، هر نوع تهديد جلال طالبانی رهبر كردهای عراق را رد كردند.”

آقای دکتر قاسملو کە هنگام گفتگو با خبرنگاران با هوشیاری و دقت صحبت میکرد، اگر – آنطوریکە برخی ادعا میکنند – در آنروزها مخالف مادە هشتم میبود، تنها اظهار میداشت کە خواستهای خودمان را بە هیأت مذاکرە کنندە دولت تسلیم کردەایم و بدین وضوح از “یک بیانیە ٨ مادەای” سخن بە میان نمیآورد کە بدیهی است شامل هر هشت مادە آن میشود.

سنار مامدی

یکی از کسانیکە در جمع آمادەکردن نهایی قطعنامە مهاباد در منزل رحیم خرازی شرکت داشتە و در چند مورد بە نامش اشارە میشود، آقای سنار مامدی است. مامدی خاطرات خود را بە زبان فارسی نوشتە کە جلد اول و دوم آن تحت عنوان ‘خاطرات و یادها’ چاپ و منتشر شدەاست. در کتاب دیگری “حملە، اعدام، یورش و . . بلوریان، و فهرستی از خاطرات من” چاپ اول ١٩٩٩ صفحات ١٢٧ تا ١٢٩ اشارەای بە نشست مهاباد دارد و اینچنین مینویسد:” جریان کامل آن جلسە را در خاطراتم نوشتەام ” علیرغم تلاش زیاد، آن کتاب مورد اشارە سنار مامدی را نتوانستم پیدا کنم. ابتدا گفتە شد کە هنوز بصورت دستنویس است و بە چاپ نرسیدە است؛ بعدا اطلاع پیدا کردم کە کتاب مورد نظر در زیر چاپ است. با مراجعە بە دفتر انتشاراتی امکان یافتم کە آن نسخە چاپ نشدە را مطالعە کنم. بر خلاف اشارە فوق از طرف مامدی، در این کتاب نیز هیچ صحبتی از مذاکرات پیرامون قطعنامە هشت مادەای نشدە است!

بهرحال در کتاب “حملە، اعدام، . .” در مورد نقش خویش در این جلسە چنین مینویسد: ” . . پیشنهادی هم در رابطە با رهبران قیادە موقت نوشتە و بە مهتدی دادم. کاک صلاح بیش از آنچە را کە نوشتە بودم با بیانی شیرین و شیوا و با استدلال، آنرا بیان کرد. جریان کامل آن جلسە را در خاطراتم نوشتەام و در پیش نویس مادە هشتم، کە بعدا تنظیم شد، پیشنهادی بقول صلاح‌الدین مهتدی اصلاحی جالبی ارائە دادم. اما غنی بلوریان ریاست حزب در آن جلسە چند ساعتە لب از لب نگشود.” بدیهی است کە دکتر قاسملو دبیرکل حزب دموکرات بود. درعین حال مامدی نمیگوید کە مادە هشتم قبل از پیشنهاد اصلاحی وی چگونە بودەاست.

ابراهیم یونسی

آقای ابراهیم یونسی در کتاب “تا فردا خدا نگهدار” کە با نام مستعار ‘برایموک’ نوشتە است، چاپ سال ١٣٦٥ [١٩٨٦] صفحات ١٤٨ تا ١٥١ از جملە مینویسد: دولت در نیمە دوم اسفند هیأتی را بە کردستان فرستاد [اواخر بهمن بود!] . . . من آنوقت در مهاباد بودم. . . شب شد، هیأت با نمایندگان حزب دموکرات و سایر گروههای انقلابی جلسە کرد و خواستهای آنها را در شش یا هفت مادە شنید . . . یکی از مواد این خواستها غریب بە نظر میرسید؛ از دولت تقاضا میشد کە بارزانیها را از کردستان بیرون کند. بارزانی مردە بود، جنازەاش از آمریکا بە تهران و از تهران با هلیکوپتر بە اشنویە فرستادە بودند، و پسرانش مورد توجە بودند. . . فردای ورود هیأت بە شهر بە مسجد رفتیم. نمایندە امام برای مردم صحبت کرد . .”

این گفتەها از جانب ابراهیم یونسی شگفت‌آور است زیرا کە: اولا، خود ایشان در آن جلسە در میان هیأت دولت شرکت داشتند، ثانیا همە صحبت از یک قطعنامە ٨ مادەای میکنند ولی ایشان میگویند “شش یا هفت مادە”، ثالثا، این مادە خواستار اخراج “بارزانیها” از کردستان نیست، بلکە از رهبران سخن میگوید، رابعا، هنگام نوشتن این قطعنامە ملا مصطفی هنوز زندە بود! یونسی کە بعنوان نویسندەای پرکار و با داشتن آثار زیاد در کردستان و ایران شهرت دارد، خود کتابهای زیادی نوشتە و کار زیادی بر روی ترجمە کتابهای تاریخی در مورد کردستان انجام دادە است، عجیب است کە در مورد رویدادی تاریخی و برجستە کە خود در آن شرکت داشتە است، اینچنین با بی دقتی آنرا اظهارنظر میکند.

از سوی دیگر “مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ” سندی منتشر کردەاست بە تاریخ ٢٩ فروردین ١٣٥٨ کە از سوی استاندار کردستان [ابراهیم یونسی] بە وزارت کشور ارسال شدە است: ” استاندار کردستان در تلفنگرامی بە وزارت کشور با ارائە گزارشی جهت‌دار و مبهم اعلام کرد: “بنا بر گزارشها ظرف دو روز اخیر ششصد نفر از افراد ‘قیادە موقت’ و عناصری کە سابقا با ساواک همکاری نزدیک داشتەاند، بە شهر [سنندج] وارد شدند و حسب شایع از آقای مفتی‌زادە حمایت میکنند . . .”

رحیم  خرازی

آقای رحیم خرازی کە از چهرەهای سرشناس و متمول شهر مهاباد بود و آنشب میزبان جلسە نمایندگان مردم شهرهای کردستان و هیأت دولت در منزل خود بود، در گفتگویی با روزنامە پیام کردستان شمارە آذرماە ١٣٨٤ (٢٠٠٥) بە گونەی تعجب آور و کاملا متفاوت در مورد مادە هشتم اظهار نظر میکند و بویژە بە شدت صلاح مهتدی را مورد انتقاد قرار میدهد.

خرازی میگوید: “این هشت مادە در خانە ما نوشتە شدند . . نمایندە همە احزاب سیاسی آنجا بودند. پس از مشورت زیاد هفت مادە نوشتە شد. آنگاە همە مهمانان رفتند. تنها آقای مهتدی و آن پزشک بلند قد اهل بوکان کە اسمش یادم نیست . . باقی ماندند. بعدا آن دو نفر مادە هشت را بە آن اضافە کردند. هرچە بە آنها گفتم دوستان اینکار را نکنید، آنها هم کرد هستند و خیلی رنج دیدەاند. اما کاک صلاح گفت حتما اینرا مینویسیم . . روز بعد . . . با عجلە رفتم بە قاسملو و دیگران گفتم، آنها گفتند مگر چنین چیزی ممکن است، اما هیچ کاری نمیشد کرد، چون قطعنامە رد شدە بود . . . هیچکس آنرا امضاء نکردە بود. من شاهدم کە بە خط صلاح و یا آن شخص دیگر پاکنویس شد و حتی یک امضاء هم نداشت.” البتە رحیم خرازی در میزبانی کردن این نشست زحمات زیادی کشید و همە بە ایشان بە دیدە احترام مینگریستند. اما در آن اطاقی کە قطعنامە هشت مادەای تدوین شد، رحیم خرازی مثبت یا منفی هیچ نقشی نداشتە است. بە استثنای کاک فوأد کە متأسفانە خیلی زود جانباخت، بقیە شرکت کنندگان در آن جلسە صحبت از هشت بند میکنند کە همان شب تدوین شدە و تحویل نمایندگان دولت شدە است. غنی بلوریان پس از نزدیک بە سیزدە سال میگوید: “هشت مادە بود، دکتر قاسملو آنرا امضاء کرد”! جالب اینست کە حتی نام سنار مامدی بە خاطر داشتن ملاحظاتی در مورد مادە هشتم در این قطعنامە برجستە میشود، بدین معنا کە شك و گمانی در مورد هشت مادەای بودن قطعنامە در آن نشست و ایجاد تغییر در مادە هشتم آن باقی نمیگذارد. معلوم نیست کە رحیم خرازی چرا و بە چە دلیل پس از ٢٦ سال بدین شیوە جریان برگزاری و تدوین قطعنامە در منزل خودشان را بازگویی میکند.

عبدالە حسن زادە

آقای عبدالە حسن‌زادە در کتاب “ئەزموونی خەبات‌” [تجارت مبارزە]، (این کتاب گفتگویی است با هیاس کاردو)  چاپ دوم ٢٠١٢ صفحات ١٤٢ تا ١٤٤ در مورد نشست مهاباد از جملە میگوید: ” از طرف ما تنها دکتر قاسملو شرکت کرد. غنی بلوریان هم شرکت داشت اما نمیگفت کە حزبی است، بعنوان یک کدخدا و زندانی سیاسی سابق. البتە حزبی بود. . هیچکس از طرف حزب شرکت نکردە بود. در این جلسە مجموعەای درخواست طرح شدە بود کە مجموعا هفت مادە بودند. مادە هشتم هم کە آن بود، کە تصویب شدە بود. دکتر قاسملو خودش اظهار کرد و بعدا هم علنا بحث کرد کە وی مخالف بودە است. اما بطور دستەجمعی تصویب شدە بود. سپس دکتر [قاسملو] در یک گردهمایی در مهاباد صحبت کرد و گفت صرفنظر از اینکە نظر ما درمورد قیادە موقت چیست، این مادە در آنجا نمیبایست میآمد.” این توضیح حسن‌زادە مخالف بیان غنی بلوریان است کە میگوید قاسملو برای بازکردن جای پای خود آنرا امضاء کرد! عبدالە حسن‌زادە وارد موضوع نمیشود اما قبول میکند کە افراد شرکت کنندە بعنوان شخص خود در آنجا بودەاند و نە بە نمایندگی از سوی حزب و سازمان.

حسن‌زادە در جایی دیگر میگوید: ” کاک صلاح مهتدی خودش آنجا بودە. من آنجا نبودم از اینجهت نمیتوانم قضاوت بکنم. این مطالب هم هیچکدام در جزئیات مکتوب نشدەاند و حتی حالا هم یک آرشیو آنچنان کاملی در اختیار نداریم. کاک فوأد کە کومەلە بود بعنوان یک شخصیت سیاسی مریوان شرکت داشت. کاک صلاح بعنوان یک شخصیت سیاسی از بوکان. دکتر قاسملو هم همینطور بود. هرچند کە ایشان بعنوان دبیرکل حزب شناختە شدە بود. انسان باید جانب حق را بگیرد، آنزمان ماموستا [شیخ عزالدین] نفوذ زیادی داشت و از دکتر قاسملو دفاع کردە بود و گرنە تعداد زیادی میخواستند بیرونش کنند.”

عبدالە حسن‌زادە در بخش دیگری اظهار میدارد کە جمهوری اسلامی مادە هشتم را بزرگنمایی کرد، و اضافە میکند: ” یکی دو حادثە ناخوشایند هم پیش آمدە بود. پیشمرگان ما بە گمان اینکە نیروهای مسلح ایران هستند بە ماشین آنها تیراندازی کردە بودند. یا اینکە آنها [قیادە موقت] در شهر اشنویە بە سوی مردم تظاهرکنندە تیراندازی کردە و تعدادی از آنها را کشتند.”

نوشیروان مصطفی

آقای نوشیروان مصطفی از رهبران اتحادیە میهنی کردستان [رهبر کنونی جریان گوران] در یکی از کتابهایش تحت عنوان “پەنجەکان یەکتری ئەشکێنن”[انگشتان همدیگر را میشکنند] ١٩٩٧ ( صفحات ٣٥ و ١١٦) مینویسد: “مرگ ملا مصطفی در کردستان، در منطقە و در میان احزاب کرد ایران بە گونەای متفاوت انعکاس یافت. ملامصطفی و پارت دموکرات در ایران شهرت خوبی نداشتند. بعنوان نوکر شاە و ساواک شناختە شدەبودند. کردها ویرا مسئول خون سلیمان معینی و چندین تن از کردهای ایران میشناختند. بهمین خاطر هم بود کە در تظاهرات‌های شهرهای کردستان ایران یکی از شعارهایی کە دوبارە میشد این بود: قیادەی موەقەتە، گورگە لە ناو میللەتا [ قیادە موقت، گرگی در میان ملت] – کێ بوو سولەیمانی کوشت[کی بود سلیمان را کشت]، بارزانی بوو بارزانی!”

وی سپس بە نشست مهاباد و قطعنامە ٨ مادەای میپردازد: “در جلسە نمایندگان شوراهای شهرهای کردستان در مهاباد یکی از خواستهایشان از نمایندگان دولت ایران اخراج قیادە موقت بود. مردن ملا مصطفی در ایران بە نوعی متفاوت انعکاس یافت. روزنامەهای تهران و بویژە آنهایی کە چپ بودند، در مورد وی بد نوشتند. یک سخنگوی حزب دموکرات در روزنامەهای تهران علیە وی اظهار نظر کرد و کومەلە زحمتکشان بیانیەای مفصل علیە وی صادر کرد و اعمال ملا مصطفی در قبال کردهای ایران را یادآوری کرد.”

نوشیروان مصطفی در ادامە موضوع جالب توجهی را مطرح مینماید: “حال کە گذشتە را مرور میکنم، فکر میکنم کە میبایست در آنزمان رهبری اتحادیە میهنی موضع دیگری میداشت. ملا مصطفی علیرغم دشمنی در قبال اتحادیە میهنی و همە خرابکاری‌هایش بە مثابە بزرگترین رهبر کرد بەحساب میآمد. ما در آنروزها بەجای اینکە وی را مورد حملە قرار دهیم، میبایست پیام تسلیت و همدردی برای خانوادە بارزانی و اعضاء و هواداران پارت دموکرات میفرستادیم، هرچند کە جوابی هم نمیگرفتیم. ما میبایستی اینرا بهانەای میکردیم . . برای ‘آشتی ملی’. ولی ما اینکار را نکردیم زیرا کە هنوز زیر تأثیر حوادث حکاری مات و مبهوت بودیم. ما بە هیچ چیز دیگری فکر نمیکردیم جز بە ‘انتقام’. در آنزمان در میان ما بودند کسانی کە این مرگ را ‘انتقام الهی’ میدانستند.” 

جلیل گادانی

آقای جلیل گادانی در کتاب “٥٠ سال مبارزە، تاریخچە کوتاهی از حزب دموکرات – جلد اول” صفحات ٢٢٩ تا ٢٣١ اینچنین مینویسد:”در نتیجە فعالیت رفقای حزب در تهران . . . در روزهای آخر اسفند ١٣٥٧ هیأتی از طرف دولت موقت بازرگان بە مهاباد آمدند. [منظور آخر بهمن است] . . با نمایندگان نیروهای سیاسی و یکی از آنها دکتر قاسملو در منزل میرزا رحیم خرازی جلسەای تشکیل دادند. سرانجام خواست ملت کرد از دولت موقت در ٨ مادە تدوین و بە هیأت ارائە گردید. هفت مادە بسیار خوب بودند، اما مادە هشتم را معلوم نبود چرا دکتر قاسملو در آن شرایط حساس قبول کردە بود. . این مادە در مورد قیادە موقت پارت دموکرات بود، کە در سالهای بعد خسارت زیادی بە جنبش کردستان وارد کرد. در مادە هشتم برخلاف اصول میهمان نوازی و جنبش کرد از دولت درخواست شدە بود تا قیادە موقت در ایران نمانند.”

گادانی از آن بعنوان قطعنامە ٨ مادەای نام میبرد و میگوید کە دکتر قاسملو آنرا قبول کردە است اما توضیح نمیدهند کە چرا این مادە خسارت زیادی بە جنبش کردستان وارد کردەاست. حزب دموکرات کە خیلی زود از زبان شخص دبیرکل و چند تن از اعضای کمیتە مرکزی اعلام کرد کە از مادە هشتم حمایت نمیکنند. وانگهی دیدارهایی میان رهبری حزب دموکرات و قیادە موقت [پارت دموکرات] انجام گرفت. کومەلە و نیروهای دیگر چپ هم کە رأسا اقدام بە درگیری و جنگیدن با آنها نکردند. دراینصورت بە چە علت این مادە موجب شد کە جنگ بین پارت دموکرات و کردستان ایران در اوائل دهە هشتاد میلادی شعلەور شود؟

کریس کوچرا چە میگوید؟

نویسندە و خبرنگار نامدار فرانسوی کریس کوچرا در کتاب چالش کردها (Le défi kurde) صفحە ١٦٤مینویسد: ” روز ١٤ فوریە [میشود ٢٣ بهمن کە البتە یک هفتە بعد از آن بود!] قاسملو، شیخ عزالدین، غنی بلوریان، صلاح مهتدی و یک رهبر کومەلە با فروهر جلسەای برگزار کردە و طرحی شش مادەای ارائە کردند کە بە ‘شش مادەای مهاباد’ شهرت یافت!” (آقای عزیز ماملی کە این کتاب را بە فارسی ترجمە کردەاست – ‘جنبش ملی کرد و خواست استقلال’ – این اشتباە را تصحیح کردە و نوشتەاند ‘هشت مادەای مهاباد’). من هنگام چاپ و انتشار آن کتاب، نامەای برای کریس کوچرا نوشتم و بعدها هم باوی در مورد محتوای این کتاب بە گفتگو نشستەام و این اشتباە را یادآوری کردەام. بە نظر میرسد کە منبع اطلاعات کریس کوچرا نە با مادە هفتم و نە با مادە هشتم این قطعنامە موافق نبودە است!

احمد مفتی‌زادە

بنا بر گزارشی در روزنامە اطلاعات دهم اسفند ١٣٥٧ صفحە دو، آقای احمد مفتی‌زادە در مورد قطعنامە هشت مادەای مهاباد اینچنین اظهار نظر کردەاست: ” احمد مفتی‌زادە در خصوص اعلامیە هشت مادەای مهاباد کە عزالدین حسینی ارائە کردە است گفت: ‘این هشت مادە جزئی کوچک از حقوق ملت کرد است و نمی‌تواند همە درخواستهای مردم کرد را تأمین کند. در حالیکە موادی کە در مورد آن با امام خمینی بە توافق رسیدەایم، رساتر از مفاد این هشت مادە است.’ . . وی افزود  کە با اصل مفاد اعلامیە، اختلاف نظری با آیت‌الە عزالدین حسینی ندارد ولی در ارائە مطالب نارسایی هایی وجود دارد کە باید بە آن توجە لازم را داشت، زیرا در این هشت مادە کمترین رنگ اسلامی بە چشم نمیخورد.”

مشخص است کە اختلاف در مورد چیست. در این جا بە آشکارترین نحوی اختلاف نظر مفتی‌زادە با شیخ عزالدین در مورد جدایی دین از دولت خود را مینمایاند. در عین حال نشان میدهد کە آقای مفتی‌زادە هیچ مشکلی با مادە هشتم این قطعنامە نداشتە است.

دیوید مکداول چە میگوید؟

نویسندە نامدار دیوید مکداول در کتاب مشهور خود بنام “تاریخ مدرن کردها” A modern history of the Kurds صفحە ٢٦٢ در فصلی تحت عنوان “اتباع جمهوری شیعە” مینویسد: ” دراوایل مارس ۱۹۷۹ [اسفند ۱۳۵۷] کردها اولین مجموعه خواستهای هشتگانه‌ خود را عرضه ‌کردند که درآن درعین برسمیت شناختن جمهوری اسلامی، برای تمامی کردستان بعنوان یک واحد اداری درچارچوب ایران فدرال خواستار خودمختاری شدند.” این کتاب توسط ابراهیم یونسی بە فارسی ترجمە شدە، اما این فصل از کتاب بطور کامل حذف شدەاست. من در زمستان سال ١٣٨٥ [٢٠٠٧] این فصل از کتاب را تحت عنوان ‘اتباع جمهوری شیعە’ بە فارسی ترجمە کردم.

احمد اسکندری

استکهلم بهمن/اسفند ١٣٩٣ – مارس ٢٠١٥

متن حاضر در بهار سال ١٣٩٨/٢٠١٩ با اضافە کردن یک بخش در ابتدای نوشتە در مورد پارت دموکرات کردستان عراق، جریان قیادە موقت و اتحادیە میهنی کردستان بازنویسی شدە است.

لینکی بابەتەکە لە سایتی پۆلیتیا

*****************

منابع:

١ – دیوید مک داول – David McDowall, A modern history of the Kurds (page 262)؛ “تاریخ مدرن کردها” ترجمە ابراهیم یونسی؛

٢ – “دیروز، امروز و فردای کردهای ایران “،‌ مصاحبە با شخصیت سیاسی کرد، صلاح مهتدی سایت دیمانە – خالد محمدزادە ٥/١/٢٠٠٦، بە زبان کردی.

٣ – صلاح مهتدی؛ مصاحبە با تلویزیون رووداو، برنامە پەنجەمۆر، ١٣/١/٢٠١٥  بە زبان کردی

٤ – غنی بلوریان؛ کتاب “ئاڵەکۆك” (جمع‌آوری و تهیە حامد گوهری) چاپ ١٩٩٧، بە زبان کردی

٥ – ” کردستان ایران در دە سال ١٩٧٨ تا ١٩٨٨” چاپ ٢٠١١؛ حامد گوهری، بە زبان کردی

٦ – روزنامە “پەیامی کوردستان” صفحە ١٤، شمارە آذرماە ١٣٨٤ (٢٠٠٥) گفتگو با حاج رحیم خرازی بە زبان کردی

٧ – عبدالە حسن‌زادە، “تجارب مبارزە”؛ گفتگو با هیاس کاردو، چاپ دوم ٢٠١٢، بە زبان کردی

٨ – سنار مامدی؛ “حملە، اعدام، یورش و یاوەسرایی بلوریان و فهرستی از خاطرات” چاپ اول ١٩٩٩

٩ – ابراهیم یونسی: “تا فردا خدا نگهدار” نوشتە ‘برایموک’ چاپ سال ١٣٦٥ [١٩٨٦]

١٠ – نوشیروان مصطفی “انگشتان همدیگر را میشکنند” چاپ ١٩٩٧ بە زبان کردی

١١ – کتاب “فوأد مصطفی سلطانی؛ کی بود، آرمانش چە بود و چگونە جانباخت ” گردآورندە: ملکە، رضا و حشمت مصطفی سلطانی. بە زبان کردی

١٢ – بهزاد خوشحالی؛ کتاب 20 جلدی اخبار کردستان؛ آرشیو کردستان.

http://www.iran-archive.com/start/215

١٣ – کریس کوچرا؛  Chris Kutschera: Le défi kurde, ou, Le rêve fou de l’indépendance,1997

١٤ – کریس کوچرا: ترجمە فارسی کتاب فوق: “جنبش ملی کرد و خواست استقلال” مترجم : عزیز ماملی

١٥ – دیوید مک داول – فصلی از کتاب David McDowall, A modern history of the Kurds ؛ “تاریخ مدرن کردها” تحت عنوان The subjects of Shiite republic “اتباع جمهوری شیعە” در سال ٢٠٠٧ توسط احمد اسکندری بە فارسی ترجمە شدە است. فر ترجمە فارسی کتاب توسط ابراهیم یونسی این فصل از کتاب نادیدە انگاشتە شدە است.

١٦ – جلیل گادانی: ٥٠  سال مبارزە، تاریخچە کوتاە حزب دموکرات کردستان ایران، جلد اول – ٢٠٠٨ کردی

١٧ – کتاب “پیدایش نظام جدید”، ‘روزشمار جنگ ایران و عراق – زمینەسازی’، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ تهران اسفند ١٣٧٥ [١٩٧٧]

١٨ – در مورد ارتباطات کردها با اسرائیل: http://www.meforum.org/3838/israel-kurds

١٩ – حزب دموکرات کردستان ایران؛ جزوە “خیانتهای قیادە موقت بە ملت کرد” انتشارات و تبلیغات کمیتە مرکزی  ١٦/٩/١٩٨١– ٢٥/٦/١٣٦٠، بە زبان کردی

http://globalgovernment2012.blogspot.se/2014/12/blog-post.html

٢٠ – کامران امین آوە: حزب تودە ایران و جنبش ملی کرد در ایران.

http://www.kurdistanukurd.org/fa/wtar.php?id=573

٢١ – رضا مصطفی سلطانی، “کاک صلاح مهتدی و قطعنامە هشت مادەای مهاباد”، سایت دیمانە –  اکتبر ٢٠٠٦ کردی

٢٢ – https://www.cairn.info/revue-herodote-2007-1-page-155.htm#

٢٣ –  Gareth R. V. Stansfield

http://citeseerx.ist.psu.edu/viewdoc/download?doi=10.1.1.465.8736&rep=rep1&type=pdf

٢٤ –  People Without a Country: The Kurds and Kurdistan, edited by Gérard Chaliand

٢٥ – ‘مبارزە ملی و مبارزە طبقاتی’، انتشارات اسماعیل شریفزادە، زمستان ١٣٥٦

٢٦ – جلال طالبانی، در کتاب ‘مام جەلال دیداری تەمەن، لەلاوێتیەوە بۆ کۆشکی کۆماری’ کە گفتگویی است با صلاح رشید در طول بیش از دو دهە، سلیمانی ٢٠١٧