زنان و ناسیونالیسم در جمهوری کردستان سال ۱۹۴۶

بعنوان مقدمه 

کتاب Women of A Non-state Nation,  The Kurds (زنان یک ملت بدون دولت، کردها) به ویراستاری خانم شهرزاد مجاب سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات مزدا در آمریکا بچاپ رسیده است. 

این کتاب شامل یک مقدمه و سه فصل است. مقدمه توسط ویراستار نوشته شده است.

فصل اول تحت عنوان چشم اندازهای تاریخی شامل سه بخش است: «مسئله ٔ زنان در گفتار ناسیونالیست های کرد در دوران پایانی امپراطوری عثمانی»، نوشته ٔ جانت کلاین (Janet Klein)؛ «زنان کرد در قسطنطنیه درآغاز قرن بیستم»، نوشته ٔ روهات آلاکوم (Rohat Alakom)، « زنان و ناسیونالیسم در جمهوری کردستان سال ۱۹۴۶»، نوشتهٔ شهرزاد مجاب (Shahrzad Mojab).

فصل دوم تحت عنوان چشم اندازهای سیاسی و قانونی شامل سه بخش است: «از عادله خانم تا لیلا زانا: زنان بمثابهٔ رهبران سیاسی در تاریخ کردستان»، نوشتهٔ مارتین وان بروینسون(Matin van Bruinsson)؛ «زنان مهاجر کرد در استانبول: جامعه و منابع (لازم) برای مشارکت سیاسی درمحل توسط گروه اجتماعی بحاشیه رانده شده»، نوشته ٔ هایدی ویدل (Heidi Wedel)؛ «زنان کرد وحق تعیین سرنوشت: نگاهی فمینیستی به قوانین بین المللی»، نوشته ٔ سوزان مک دانالد (Susan McDonald).

فصل سوم تحت عنوان چشم اندازهای اجتماعی، فرهنگی و زبانشناسی که شامل پنج بخش است: «بهدار، مرموز یا جادویی: انتخابهای بهداشتی زنان دریک شهر کردنشین»، نوشتهٔ ماریا اوشی (Maria O Shea)؛ «فولکلور و خیالپردازی: معرفی زنان در سنتهای شفاهی کردها»، نوشته ٔ کریستین آلیسن (Christine Allison)؛ «رخساره های زنان کرد در صوفیگری معاصر»، نوشتهٔ آنابل بوتچر(ِAnnabelle Böttcher)؛ « تصویرهای غرب از نقش زنان کرد درجامعهٔ کردستان»، نوشتهٔ میرللا گالتی (Mirella Galletti)؛ « (باز)تولید مردسالاری در زبان کردی»، نوشته ٔ امیر حسن پور (Amir Hassanpour).

دکتر شهرزاد مجاب پروفسور دانشگاه تورنتوی کانادا، مدیر مرکزمطالعات مربوط به زنان و مطالعات جنسیتی در دانشگاه تورنتو، رئیس انجمن کانادایی مطالعات آموزشی بزرگسالان است. برای دیدن کارها و نوشته های علمی – تحقیقی خانم پروفسور مجاب (کلیک کنید) میتوان به سایت اینترنتی ایشان مراجعە کرد:

اصطلاحات کردی نوشته شده در این ترجمه عینا همان گونە است که در متن انگلیسی کتاب آمده است.

برگردان و مقدمه: احمد اسکندری

هرچند کردها بعنوان بزرگترین ملت بدون دولت جهان شناخته شده اند، اما دارای تاریخی طولانی از حاکمیت هستند. اولین تاریخ کردها شرفنامه درسال ۱۵۹۷ توسط شرف خان حاکم قدرتمند امارت  نشین بدلیس نوشته شد. وی شرح رویدادها را ازآنجهت نوشت که تاریخ نویسان داستان «امرا وحکام کردستان» و «اوضاع» و «اطوار» آنانرا «درحجاب ستر و کتمان» پوشانده بودند. (شرفنامه، چاپ تهران، صفحهٔ ۹، ۵۸۶) مطابق این منبع که وسیعا مورد تمجید قرارگرفته است، دولت بودن کردها اشکال مختلف حاکمیت مستقل، از سلطنت گرفته تا امارت  نشینهای نیمه مستقل را شامل میشد. این سیستم تا اواسط قرن نوزدهم هنگامیکه حکومتهای عثمانی و ایران نیروهای نظامی را برای برانداختن آخرین امارت نشین از شش امارت  نشین عمده را بکارگرفتند، ادامه داشت.

مبارزه برای برقراری دولت، همواره کانون جنبشهای ناسیونالیستی کردها در طی قرن بیستم را تشکیل میداده است. مهمترین تجربه دراین زمینه که میتوان آنرا از تشکلهای دولتی پیشامدرن بازشناخت، جمهوری کردستان سال ۱۹۴۶ است که درشمال شرق کردستان که اکنون بخشی از شمال غرب ایران است، برپاشد. این حکومت را میتوان نه فقط بخاطر شکل جمهوری بودن آن که توسط یک حزب سیاسی و یک کابینه اداره میشد از اشکال پیشامدرن قبلی بازشناخت، بلکه همچنین بخاطر سیستم مدرن آموزشی، رسانه های مدرن، ارتش ملی، سیستم مالیاتی، سرودملی، پرچم ملی، زبان ملی و بسیج زنان درزمینه های آموزشی، فرهنگی و حیات سیاسی اش.

درحالیکه حضور زنان در حیات آموزشی و سیاسی جمهوری کردستان آنرا بلافاصله از تمامی اشکال پیشامدرن حکومتهای کردی جدا میکند، این فصل[از این کتاب] نشان میدهد که تجربه ی قدرت دولتی در هردو حالت ویژگی مردانه دارد. درواقع مبارزه ی ملی برای حاکمیت درست بسان حقوق بین المللی که از حق تعیین سرنوشت کردها دفاع میکند، سیاستی کاملا مردانه است.

این فصل درگیرشدن زنان در قلمروهای سیاست را که سنتا مردانه اند، بررسی میکند. این بررسی برمبنای تحقیق برروی نشریات و اسناد حکومتی و مصاحبه با زنان و مردانی که در زمان جمهوری کردستان میزیسته اند، صورت گرفته است. دولت در مدت کوتاه حیاتش به اقداماتی چند در جهت مشارکت زنان در زندگی اجتماعی دست زد. زنان اما برای حمایت از امر ملی و نه بعنوان فعالین جنبش زنان و یا رهبران یا کادرهای فعال حزبی وارد حوزه های غیرخانگی شدند. رهبران مرد این جنبش ملی نقشی “شایسه” و “شرافتمندانه ” برای این زنان بعنوان نمونه های برجستهٔ یک ملت مدرن وبمثابه «مادران میهن» موردستایش درنظر گرفته بودند.

ناسیونالیسم یک ملت بدون دولت

پس از سقوط امارت نشینها در اواسط قرن نوزدهم، خواست برقراری یک حکومت کردی همچنان در دستورکار خانواده های امیران برکنارشده قرارداشت. حاجی قادرکویی (۱۸۹۷-۱۸۱۸) ملا و شاعری که به استانبول مهاجرت کرده بود، از کُردها میخواست قیام کرده و حکومتی از آن خود برپاکنند. وی کُردها را تشویق میکرد که زبان خود را بەکار گیرند، علوم غیرمذهبی مدرن کسب کنند، به دختران اجازه درس خواندن بدهند و در چاپ نشریات و مجلات فعال باشند. ازاین گذشته در اوایل قرن بیستم یک دسته روشنفکران تحصیل کرده در مدارس مدرن حکومتهای عثمانی و ایران درحال پدیدارشدن بودند. در استانبول پایتخت و دیگر مراکز شهری عمده این فعالین درگیر کار سازماندهی و نشریات بودند. جنبش ترکهای جوان در آغاز قرن بیستم و نیز جنبشهای ملی و دموکراتیک اروپا و آسیا مشوق ایده ٔ ایجاد یک ملت مدرن کُرد و دولت ملی بودند. اولین روزنامه ی کُردی درسال ۱۸۹۸ منتشرشد و بدنبال آن اولین سازمان سیاسی در سال ۱۹۰۸ ایجادگردید. رهبری این فعالیتها اما دردست آریستوکراسی زمیندار بود.

جنگ جهانی اول ویرانیهای عظیمی در کردستان ببار آورد. دولت عثمانی بدنبال جینوساید ارمنیها درسال ۱۹۱۵ چند صد هزار کُرد را به غرب ترکیه تبعید کرد. بسیاری ازآنان قبل ازرسیدن به مقصد هلاک شدند. اما این امپراطوری درجنگ شکست خورد و بسیاری از سرزمینهایش میان قدرتهای اروپایی تقسیم گردید. دولتهای جدید سوریه و عراق توسط بریتانیا و فرانسه ایجاد شدند و درنتیجه کردستان عثمانی دربین دولتهای جدید و ترکیه تقسیم گردید. فاتحین جنگ در پیمان سور (Sèvres) درسال ۱۹۲۰ وعده ی ایجاد یک حکومت کُردی را دادند. اما پیش از تشکیل این دولت عثمانیها پس از شکست تجدید قوا کرده و نیروهای تجدید سازمان یافته توسط مصطفی کمال برروی آنچه که از سرزمین امپراطوری باقی مانده بود، یعنی سرزمین ترکیه امروزی، یک قدرت کارآ  برقرار کردند. تحت شرایط تغییر توازن قوا، پیمان سور جای خود را به پیمان لوزان  (Lausanne) داد که در آن نامی ازایجاد حکومت کردی نیامده است. سال ۱۹۲۳ ترکیه اعلام جمهوری کرد و بەزودی و بزور ادغام کردها را در رژیم ناسیونالیست – قومی‌ای که درحال برخاستن بود، شروع کرد.

مبارزهء کُردها برای حاکمیت تحت فرمانروایی های  “مدرن ” و متمرکز پس ازجنگ ادامه یافت. یک رشته شورشهای عمده که در بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۲ درایران، ترکیه و عراق روی داد، که بشدت سرکوب شدند. در عراق تحت اشغال و قیمومیت بریتانیا یک دولت خودمختار به رهبری شیخ محمود که یک رهبرمذهبی و فئودالی تیول‌دار بود، در اواخر سالهای ۱۹۱۰ و اوایل ۱۹۲۰ بەقدرت رسید. شیخ محمود در برابر محدودیتهایی که از سوی بریتانیا برایش ایجاد میشد مقاومت کرده خود را پادشاه کردستان خواند. اما حکومت وی همانند امارت نشینهای قدیمی علیرغم کابینهٔ آن، ارتش بعضا آموزش دیده و انتشارات دولتی‌اش، سازماندهی فئودالی داشت. هیچ حزب سیاسی وجود نداشت و قدرت در دست شیخ محمود و طیف وسیع  اشراف فئودالی بود که توسط وی منصوب  شده بودند. هیچ تغییری در زندگی زنان و دهقانان که اکثریت  جمعیت را تشکیل میدادند، صورت نگرفت.

تقسیم مجدد کردستان اثرات متعارضی برروی توسعهٔ کردها بعنوان یک ملت برجای گذاشت. درحالیکه فئودالیسم درمناطق روستایی کردستان مسلط بود، جامعهٔ کردها در ارمنستان شوروی در قره باغ علیا درحال تجربه کردن تحولات سوسیالیستی در منطقه ٔ خودمختارشان بودند (۱۹۲۹- ۱۹۲۳). درحالیکه ایران و ترکیه کُردها را در معرض شدیدترین اشکال زبان کُشی و قوم کُشی قرارداده بودند، درعراق تحت قیمومیت بریتانیا و زیر نظارت جامعه ی ملل به کُردها آزادی داده شد تا زبان خود را در آموزش و پرورش و نشریات بەکاربرند. هرچند اکثریت کردها تا همین اواخر هم بیسواد بودند، کُردهای شوروی تاسال ۱۹۳۰ همگی کاملا باسواد بودند. مردم کرد از سال ۱۹۱۸ تحت فرمانروائی سیستمهای سیاسی متنوعی بودەاند، از قیمومیتهای فرانسوی (سوریه ۱۹۴۶- ۱۹۲۰) و بریتانیایی (عراق ۱۹۳۲- ۱۹۲۰) گرفته تا سلطنت‌های عرفی (ایران ۱۹۷۹- ۱۹۲۵، عراق ۱۹۵۷- ۱۹۳۲)، تا حکومت مذهبی (ایران از ۱۹۷۹) تا رژیمهای غیرمذهبی و ناسیونالیست افراطی (ترکیه ازسال ۱۹۲۳، عراق از ۱۹۶۳ و سوریه از ۱۹۶۳) بودەاند.

هنگامی که نخستین دولت خودمختار از نوع مدرن یعنی جمهوری کردستان سال ۱۹۴۶ در ایران برپاشد، جامعهٔ کردستان عمدتا روستایی توأم با یک سیستم پیشرفته روابط فئودالی و تشکلهای عشیره ای هرچند درحال افول اما قدرتمند، یک  جمعیت شهری درحال رشد بطئی اما بطور مداوم، بورژوازی کوچک و تجاری و روشنفکرانی غیرمذهبی که درحال سربرآوردن بودند. هیچگونه نشانی از توسعه ٔ صنعت مدرن و پرولتاریا بجز در صنعت نفت در مناطق حاشیەای کردستان در کرکوک و کرماشان (کرمانشاه) وجود نداشت. تکه تکه شدن جنبش ملی توسط مرزهای دولتهای ملی پروژهٔ برپایی ملت و دولت را برای جنبش ملی کرد پیچیدەتر کرده بود.

ظهور و سقوط جمهوری کردستان

تشکیل حکومت کردی که تحت شرایط ژئو-استراتژیک فوق‌الذکر طراحی شده بود بنظر امری ناممکن میرسید. جنگ جهانی دوم اما موازنهٔ نیروها را در منطقه بهم زده و شرایط مساعدی برای جنبش ملی کرد در ایران فراهم نمود. درست پس از آنکه آلمان درسال ۱۹۴۱ شوروی را مورد هجوم قرارداد، دو نیروی متفق یعنی بریتانیا و شوروی بمنظور پیشگیری از اشغال ایران توسط آلمان، این کشور را که در آن زمان تحت سلطه رضاشاه و متکی به آلمان بود، مورد حمله قرار دادند. نیروهای شوروی شمال ایران را اشغال کردند درحالیکه بریتانیا جنوب را به کنترل خود درآورد و در بین آنها منطقهٔ حائلی بوجود آمد.

کردها در شمال کردستان بخشا بەخاطر اینکه این امر فورا منجر به فروپاشی دستگاههای سرکوبگر حکومت رضاشاه  یعنی پلیس، ارتش و ژاندارمری میشد، از آمدن ارتش سرخ استقبال کردند. با ضعیف شدن حکومت پهلوی آگاهی ناسیونالیستی درمیان کردها و ترکهای آذربایجان بروز آشکاری یافت. نیروهای اشغالگر شوروی متعهدشده بودند که به تمامیت ارضی حکومت ایران تازمانی که در حین جنگ کشور را تحت اشغال خودداشتند، احترام بگذارند. درعین حال آنها علاقمند به حفظ نظم در کردستان و آذربایجان بودند که ازجانب بریتانیا و ایالات متحده بعنوان مسیری برای ارسال کمکهای حیاتی به میدانهای جنگ از استالینگراد تا لنینگراد استفاده میکردند. بنابراین اتحاد شوروی ناسیونالیسم کُردها و آذری‌ها را بەویژه درفاصلهٔ سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ از هرگونه اقدامی منصرف میکرد. علیرغم این محدودیتها ناسیونالیسم کردها و آذربایجانیها شاهد یک نوزایی  بود.

ایالات متحده حتی پیش از پایان جنگ درحال کمک به شاه جدید ایران بود تا ارتش و ژاندارمری را مجهز کند. مردم در سراسر کشور برای دموکراسی و استقلال درقبال انگلیسیها و تسلط روزافزون آمریکائی‌ها مبارزه میکردند. شرکتهای آمریکایی خواهان امتیازات نفتی در شمال ایران در نزدیکی حوزه نفتی باکو از دولت ایران بودند. اتحاد شوروی این را بەمثابهٔ طرحی از جانب آمریکا برای برقراری پایگاه های مراقبتی در طول مرزهای آن در جمهوریهای ساحل خزر بحساب میآورد.

قدرتهای غربی و بەویژه ایالات متحده هرچندکه به شکست آلمان علاقمند بودند، درعین حال از پیروزیهای شوروی و موفقیتهای احزاب کمونیست در کشورهای یونان، آلبانی، یوگوسلاوی، چین و دیگر نقاط جهان احساس خطر میکردند. این پیروزیها جنبشهای آزادیبخش ملی و سوسیالیستی در ایران و دیگر کشورهای آسیا را در موقعیت بهتری قرار داده بود. قدرتهای غربی درشرایط تغییرات سیاسی آخرین سال جنگ تلاش میکردند غلیان در جنبشهای ضد کلونیالیستی را مانع شوند. از نظرگاه ایالات متحده کشورهای ایران، ترکیه و یونان بعنوان مناطق کلیدی استراتژیک برای برقراری پایگاههایش درمقابل اتحاد شوروی و برای مهارکردن جنبشهای کمونیستی بالکان و غرب آسیا بەحساب میآمدند. کشمکشهای دیگر میان شوروی و قدرتهای غرب، برخی قدیمی و برخی جدید، در اروپا و آسیا با پایان گرفتن جنگ درسال ۱۹۴۵ آشکار گردید.

تحت چنین شرایطی اتحاد شوروی پس از خاتمه ٔ جنگ از خروج نیروهایش از شمال ایران سرباز زد. بعلاوه مسکو ناسیونالیستهای خودمختاری طلب در آذربایجان و کردستان را برای تشکیل دولتهای خودمختار در چارچوب قانون اساسی ایران تشویق کرد. «دولت ملی آذربایجان» در دسامبر ۱۹۴۵ برقرارشد و «جمهوری کردستان» در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ در شهر مهاباد اعلان گردید.(۲) هر دو رژیم خودمختار عرصهٔ جدال غرب تحت رهبری بریتانیا و آمریکا و پادشاهی ایران از یکسو و شوروی و کردها و آذربایجانی‌ها از سوی دیگر گردید. ایران با کمک غرب موضوع خودداری شوروی ازخروج از کشور را به سازمان ملل که تازه تشکیل شده بود، کشاند. آخرین نیروهای شوروی درماه مه ۱۹۴۶ خاک ایران را ترک کردند و شش ماه بعد ارتش ایران با ادعای اینکه درصدد برقراری نظم و آرامش هنگام برگزاری انتخابات قریب الوقوع پارلمان ایران میباشد، هر دو دولت را مورد حمله قرارداد. شوروی این رژیمهای خودمختار را بر آن داشت که مقاوت نکنند و درنتیجه در دسامبر ۱۹۴۶ ازطریق عملیات نظامی همراه با اعدام صدها تن از رهبران و شرکت کنندگان در این جنبش، سرنگون گردیدند.

زنان ملت 

جمهوری کردستان توسط حزب دموکرات کردستان که در اوت ۱۹۴۵ با انحلال حزب ناسیونالیستی «کمیته ٔ تجدید حیات کُرد» که بەزبان کُردی تحت نام کومەلەی ژ. ك. شناخته میشد تشکیل گردیده بود، برپا گردید. این سازمان زیرزمینی بود و برای تشکیل یک حکومت کُردی شامل همه ٔبخشهای کردستان بزرگتر تبلیغ میکرد. سازمان اعلامیه های زیادی پخش میکرد که در آنها مواضع خود را درمورد موضوع های سیاسی بیان مینمود و درضمن کار انتشارات زیرزمینی میکرد برای نمونه پخش اشعار ملی، تقویم کُردی و یک نشریهٔ بسیار محبوب بنام نیشتمان (میهن). غالبا کومەلەی ژ. ك. را نخستین حزب کُردی با دیدگاه مدرن بەحساب میآورند. بنیانگزاران آن اعضای مرد خرده بورژوازی و بورژوازی شهری بودند. بنظر این سازمان عشیره گری و فئودالیسم، یا بەعبارت صحیحتر تیول‌داران فئودال و عشیره ای غیرناسیونالیست، موانعی بر سر راه توسعهٔ ملت کُرد و جنبش سیاسی آن بشمار میآمدند. اینان گرچه خواست اصلاحات ارضی را طرح نمیکردند، درعین حال نخستین سازمان کُردی بود که درمورد ضروری بودن بهبود شرایط زندگی دهقانان تبلیغ میکرد.

چهار دشمن اصلی خارجی کومەلە ژ. ك. چهار حکومت ایران، ترکیه، عراق و سوریه بودند که بر کردستان حکمرانی میکردند و حقوق ملی کُردها را نفی میکردند. دشمنان اصلی داخلی عبارت بودند از عشیرەگری، بیسوادی و توسعه نیافتگی اقتصادی و صنعتی. در این چارچوب زنان هرازگاهی فراخوانده میشدند تا به مردان پیوسته و در آزاد کردن مام میهن شرکت کنند. در شعری تحت عنوان «مکالمهٔ خواهران و برادران» منتشره در نیشتمان (۴-۲۳ ،۱۹۴۴- ۱۹۴۳) خواهری به برادرش میگوید که او دیگر نباید زیردستی را قبول کند زیرا که تمامی مردمان دیگر آزاد شده اند و او هم باید جان و مال خود را برای آرمان مام میهن فداکند. برادرش پاسخ میدهد:

خواهر عزیزم، ای دختر زیبا و حساس کُرد،
دامنت پاک است بەدور از هر لکه ای،
لنین برخاست و ستم حجاب برچیده شد،
تو اما همچنان در زیر چادر محبوسی،
دختران درمیان همهٔ مردمان دیگر اکنون آزادند،
تنها حقوق دختران کُرد است که پایمال میشود،
غل و زنجیر پاهایت را بشکن،
بەکمک برادرت خواهر عزیزم!
بەامید خدا و بخاطر مام میهن،
بیائید تا باهم بەسان خواهران و برادران کارکنیم،
همانند ژاندارک، برخیز بسان مردان،
دشمن را از سرزمین کُردها بیرون ران!

این تم در طول این قرن در اشعار ناسیونالیستی کردی تکرار شده است. زن کُرد زیبا و پاکدامن است اما مانند مردان از جانب دشمن مورد ستم قرار میگیرد. وی بەکمک مردان میتواند همانند ژاندارک مام میهن را آزاد سازد. در همین شمارهٔ نیشتمان (۳۰-۲۹ ،۱۹۴۴- ۱۹۴۳) مقاله ای کوتاه دربارهٔ «حیران خانم دونبلی، زن شاعر کُرد» درج شده است. شعر بزبان فارسی است و ظاهرا ذکر آن تنها بدین منظور بوده است که دستاوردهای زنان کُرد در زمینهٔ شعر را نشان دهند.

 آخرین شمارهٔ نیشتمان (۹-۸-۷- تابستان ۱۹۴۴:۱۰) عکسی از دو زن کُرد را که در ترکیه اعدام شدەاند چاپ کرده است. شعرهای زیر عکس نمونه ای از چگونگی تصویر کردن زن از جانب ملی گرایان را بدست میدهد.

هر آنکس که بخواهد به شخص دیگری دشنانم دهد میگوید، «برو، 
همانند زنان بیغیرت باشی، شلوارت مثل شلوار زنانه باشد!»،
در کجای گیتی پسری میتوان یافت بسان این  دو دختر،
که سمبلی باشند در سیاست برای آرمان میهن؟
این دو نونهال فدای میهن کُردها شدند،
خوشا بەحال آن پسری که بتواند همانند این دو دختر باشد!

این شعر از زنانی تمجید میکند که با دشمن میجنگند، اما تمامی زنان را در معرض خشونت سمبولیک پدرسالارانه قرار میدهد، به آنان، حتی به لباسهایشان بمثابهٔ «بزدل» پشت پا میزند. زنان و مردان تنها بهنگام مبارزه شان برای آزادی ملت میتوانند در موقعیتی برابر قرار گیرند؛ درمورد زنان اما جنسیت از پروژهٔ تشکیل ملت جدائی ناپذیر است. پاکیزگی ملت و توانائی اش از پاکدامنی زنهایش جدایی ناپذیراست. اگر قرار باشد که مام میهن از استیلای خارجی پاک شود، زن ایده آل نیز بهمین ترتیب باید باکره و بطور قانونی درتملک درآید.
هدف کومەلەی ژ. ك. بوجود آوردن یک ملت واحد کُرد از طریق تشکیل یک حکومت برای فرمانروایی بر کردستان بزرگ بود. ماهیت این حکومت بطور واضح بیان نشده بود هرچند که سازمان  “دموکراسی ” را بعنوان یکی از بندهای مرامنامه اش(۳) اعلام میکرد. بهرحال مشغله ٔ اصلی  کومەلەی ژ. ك. درست همانند دیگر جنبشهای ملی، تنها یکی از انگاره های دموکراسی یعنی استقلال از فرمانروایی خارجی بود. سازمان از دیگر الزامات زندگی دموکراتیک یعنی برابری زن و مرد حمایت لفظی میکرد و در فکر ازبین بردن روابط فئودالی نبود. زنان مایملک و مادر پاکدامن ملت بودند.

کومەلەی ژ. ك. علاوه بر تبلیغات از طریق دستگاه های انتشاراتی و شعر، بطور موفقیت آمیزی از تئاتر نیز برای پیشبرد آرمان ملی استفاده میکرد. اولین اجرای نمایشی در قسمت شمالی کردستان ایران که از جانب کومەله نوشته و به اجرا درآمد، «دایکی نیشتمان» یعنی مام میهن بود. در این نمایشنامه مام میهن بەزنجیر کشیده  شده  بود، لباس سیاه برتن  داشت و موهایش سفید بود و درمانده از «پسرانش» میخواست وی را از یوغ حاکمان ایرانی، ترک و عراقی آزاد کنند. از این صحنه اشک به چشمان حضار سرازیر میشد. در صحنه ٔ بعدی پسران مام میهن به این خواست پاسخ داده اسلحه برداشته، اشغالگران را وادار به فرار کرده و او را آزاد میکردند. صحنه ٔ آخر نمایانگر بەقدرت رسیدن مام میهن بود ـ تشکیل حکومت کردستان. پنج قسمت نمایشنامه و آنتراکت ها با اشعار حاجی قادر کویی و آهنگهای ملی گرایانه پخش آزین میشد. کارساز بودن نمایش که مرتبا در سالن های پر از تماشاگر در مهاباد و شهرهای دیگر بەاجرا در میآمد عمیق بود. این نمایشنامه بەعنوان یکی از لحظات شکوهمند در خاطرهٔ مردم منطقه باقیمانده است. جای تعجب نیست که کومەلە که تهیه کنندهٔ نمایشنامه بود نه تلاش کرد و نه میتوانست یک هنرپیشهٔ زن را برای اجرای نقش مام میهن پیدا کند. تمامی بازیگران مرد بودند. حتی برخی از مردان جوان هنرپیشه و اجراکنندگان از جانب پدران پولدارشان با مانع مواجه شدند چون به نمایش به چشم تحقیر مینگریستند و اینگونه اجرای نقش را شغل طبقات پایین میدانستند که با شرافت و اعتبار طبقاتی آنان خوانایی نداشت.(۴)

تشکیل ملت در جمهوری کردستان

جمهوری که نخستین تجربهٔ تشکیل دولت خودمختار از نوع مدرن بود، عملا مستقل از حکومت ایران عمل میکرد. بنیانگذار جمهوری نه یک رهبری عشیره ای و فئودالی بلکه یک  حزب جدید بود که نوع تغییر سازمان یافتهٔ کومەلەی ژ. ك. بود. تغییر اصلی در سازمان حذف خواست ایجاد کردستان بزرگ بود. واین عمدتا بعلت حضور شوروی در منطقه بود که از دولتهای خودمختار آذربایجان و کردستان حمایت میکرد اما متعهد شده بود که تمامیت ارضی دولت ایران را حفظ کند.

بەلحاظ جمعیت شناسی شهر پایتخت یعنی مهاباد تحت الشعاع مناطق روستایی که زیر سلطهٔ رهبران عشایر و فئودالهای زمیندار بودند، قرارگرفته بود. ح. د.ک. عملی برای ازبین بردن و یا حداقل اصلاح روابط فئودالی زمینداری که دهقانان را در شرایط سرواژ قرارداده بود، انجام نداد. ناکامی در ازبین بردن روابط  فئودالی نتایج فاجعه باری بدنبال داشت. بەلحاظ سیاسی اکثریت مردم تحت کنترل مستقیم رهبران عشایر و فئودال قرارداشتند؛ ازاین جهت دهقانان، شهروندان جمهوری دارای حقوق مساوی با اهالی شهر پایتخت نبودند. علاوه براین رهبران عشایر و فئودال در ادارات لشکری و کشوری مقامات مهمی را صاحب شدند. بسیاری از اینان هرچند ازجانب دولت رضاشاه (۱۹۴۱- ۱۹۲۵) فشارهای فوق العاده ای را متحمل شده بودند، اما با بی میلی به جمهوری پیوسته، سقوط آن و بازگشت دولت مرکزی را انتظار میکشیدند. آنان از حضور شوروی، تهدید کمونیسم و سربرافراشتن سیاستمداران شهری کرد و دخالت در اموراتشان بیمناک بودند. ناسیونالیستهای شهری هرچند که خواستار الغای عشیره گری و فئودالیسم نبودند از شرایط ستمگرانهٔ روستاها نقدداشتند و از خیانت رهبران عشایر به جنبش ملی آزرده خاطر بودند.

جمهوری آن سیستم اداری را به ارث برد که توسط دولت ایران در شهرمهاباد و منطقه ایجادشده بود. حزب، بوروکراسی کشوری را کُردی کرده بود درحالی که ارتش و ژاندارمری را خلع سلاح کرده و  “ارتش ملی ” را عمدتاْ زیر فرماندهی افسران کرد که از نیروهای مسلح ایران و عراق فرارکرده بودند، جانشین آن کرده بود. یک کابینه و یک شورا تشکیل شدند و مؤسسات فرهنگی همانند کتابخانه، یک ایستگاه رادیو، سینما، چاپخانه و روزنامه برقرار گردیدند. حزب فعالیتهای خودرا با تشکیل یک بخش جوانان و یک سازمان زنان گسترش داد. اقداماتی برای بهبود موقعیت دکانداران کوچک و تنگدست انجام گرفت. اما مناسبات ارضی فئودالی در روستاها علیرغم وعدهٔ دخالت بمنظور حفظ منافع هر دو یعنی دهقانان و مالکان همچنان دست نخورده باقیماند.(۵)

مادر ملت

سرزمین جمهوری محدود به بخشهای شمالی کردستان ایران میشد. پایتخت آن شهرمهاباد با جمعیتی در حدود ۱۶۰۰۰ نفر میشد و مهمترین شهرهای آن بوکان، نقده و شنو  (اشنویه) بودند. بنا به آمار دولتی جمعیت شهر مهاباد در اواخر سال ۱۹۴۸ درحدود ۱۶۴۵۵ نفر بودکه ۸۱۸۹ نفر آنرا زنان و  ۸۲۶۶ نفر را مردان تشکیل میدادند.(۶) رقم جمعیت ارائه شده توسط ارتش ایران ۱۵۹۷۱ نفر در سال ۱۹۵۱ بود.(۷) همین منبع جمعیت بوکان را ۳۰۷۴ و شنو را ۲۲۱۲ نفر میداند.

در غیاب اطلاعات سرشماری در آنزمان مشکل است بتوان اطلاعات درستی دربارهٔ زندگی زنان بدست داد. اولین سرشماری عمومی درایران که در ماه نوامبر ۱۹۵۶ یعنی درست ۱۰سال پس از سقوط جمهوری برگزار شده است  آماری حیاتی از ارقام دربارهٔ شهر و تمامی محدودهٔ آن بدست میدهد(سرشماری منطقهٔ مهاباد).

علیرغم گذشت ده سال چهرهٔ بیرونی مهاباد تغییر قابل ملاحظه ای نکرده بود. جمعیت شهر به ۲۰۳۲۲ نفر رسیده بود. براساس این اطلاعات، ده سال پس از جمهوری تنها ده درصد جمعیت زنان از ده سال به بالا باسواد یعنی  “قادر به خواندن و نوشتن ” بودند. با استفاده از ارقام این سرشماری میتوان نگاهی از درون به میزان بیسوادی بزرگسالان زن (۱۵ سال و بالاتر) در سال ۱۹۴۶ داشت. برای نمونه گروه سنی ۲۵تا ۳۴ سال در سرشماری ۱۹۵۶ سنشان در سال ۱۹۴۶ بین ۱۵ تا ۲۴ سال بوده است. این بسیار نامحتمل است که مهارت سوادآموزی این گروه سنی در طی یک دهه تغییر کرده باشد.  در سال ۱۹۵۶ تنها ۶.۴ درصد زنان و دختران (۸۵ نفر از ۱۳۲۱ نفر) از گروه سنی ۲۵ تا ۳۴ باسواد بودند. میزان باسوادی در سال ۱۹۵۶ برای گروه سنی ۳۵ تا ۴۴ بشدت به ۳.۷ درصد (۲۷ نفر از ۷۳۸ نفر) و به ۰.۸ درصد (۶ نفر از ۷۶۵) ازگروه سنی ۴۵ تا ۵۴ سقوط میکند(۸). این ارقام نشان میدهند که میزان باسوادی برای بزرگسالان زن (۱۵ سال و بالاتر) در سال ۱۹۴۶ بیش از چهار درصد نبوده است. همچنین منابع دیگری نیز آشکار میکنند که اکثریت باسوادان در مدارس مدرنی که بعد از سالهای ۱۹۳۰ تشکیل شده بودند، آموزش دیده بودند.

ح.د.ک. در اساسنامه ٔ منتشرشده در دسامبر ۱۹۴۵ یعنی دوماه قبل از برقراری جمهوری اعلام میکند که در کردستان و همچنین در دیگر استانهای ایران که کردها در آن زندگی میکردند  “مصالح توده های مردم بر اساس دموکراسی بایستی رعایت شود “(فصل دوم بند چهارم). این سند همچنین باهمان زبانی که در مرامنامهٔ کومەلە ی ژ. ك. بکارگرفته شده بود اعلام میداردکه  “آرمان حزب گسترش دموکراسی و براساس آن، مبارزه برای رفاه انسانهاست “(بند پنجم). برابری بین زن و مرد نسبتا بدون ابهام بیان شده است: زنان باید درهمهٔ امورات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند “(فصل چهارم بند ۲۱).(۹)

حزب در طی حیات کوتاه و پرتلاطم خود نتوانست آنچنانکه در اساسنامه اش وعده داده بود کنگره ای برگزارکند. همچنین نتوانست مکانیسمی برای انتخابات و دموکراسی پارلمانی ایجادکند. حزب قوهٔ مقننه، مجریه و قضائیه بود. خط مشی برابری جنسی آن مشروط به نظرگاه ناسیونالیستی رهبری مردانه و شیوه ای بود که رهبران و زنان میکوشیدند تا وضعیت موجود در چارچوب بافت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنزمان را تغییر دهند.  

حزب زنان

اگر رهبری جمهوری دهقانان یعنی اکثریت جمعیت را از حقوق دموکراتیک محروم میکرد، نیمهٔ دیگر جمعیت یعنی زنان در زندگی پایتخت از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار بودند. بهنگام برگزاری مراسم  “استقلال (سەربەخویی) کردستان ” در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ که در چندین شمارهٔ روزنامهٔ ‘کوردستان’ گزارش شده است، ۲۳ تن ازشخصیتهای اصلی جمهوری حاضرین را مورد خطاب قرار دادند. از شانزده نفری که سخنرانی کردند دو نفرشان زن بودند.(۱۰) سخنرانان زن که هر دو معلم مدرسهٔ دخترانه بودند،  استقلال کردستان را گرامی داشتند و بر ضرورت شرکت فعال زنان در مبارزه تاکید کردند. خدیجهٔ مجدی یکی از معلمان گفت:

 اینک خواهران عزیز بیائید بەسوی برادران عزیزمان بنگریم و دستهایمان را بدست همدیگر
 بدهیم زیرا که من میبینم مام میهن چشم انتظار است تا دخترانش دست به اقدام و آموزش
 بدهند تا اینکه ما نیز به برادران عزیزمان برسیم؛ امروز دنیا نیازمند آنست که دختران و پسران
 همچون خواهران و برادران برای آزادی مام مهین بەهمدیگر بپیوندند.(۱۱)

این خط سیاسی که قبلاْ در نشریات کومەلەی ژ. ك. بەوضوح بیان شده بود، مکرراْ در سخنرانیهای مردان وزنان، در روزنامه ها و در شعر بیان میشد. (۱۲)

حدود دو هفتهٔ بعد معلمین مدرسهٔ دخترانه برای ابراز شادمانی از  “استقلال و معرفی رهبر کردستان ” یک گردهمایی ترتیب دادند.(۱۳) طبق گزارش روزنامه (که بعد از تشکیل حزب زنان منتشر گردید)،  “خانم رهبر کردستان “(یای پێشەوای کوردستان)، تعداد زیادی از زنان عضو حزب دموکرات کردستان و مردم از همهٔ طبقات و اقشار در این مراسم شرکت کردند. بانوی [اول] دربارهٔ «پیشرفت و هدایت زنان» سخنرانی کرد. وی آنگاه یک جفت گوشوارهٔ طلا به ویلما صیادیان مدیر مدرسه اعطا کرد. بانوی اول در سخنانش به همگان یادآور شد که زنان لازم است از زنان خارجی بیاموزند که  “در جنگ کبیر کمک بزرگی به همسرانشان میکردند “. وی اضافه کرد:

   ما نباید همواره از شوهرانمان انتظار داشته باشیم به ما پول، لباس و طلا بدهند. 
  خانمهای عزیز، با نگاهداشتن فرزندانتان در چاردیواری منزل آنها را بدبخت نکنید؛
   آنان را به مدرسه بفرستید تا مثل مردان و زنان بیسواد نشوند تا بدین ترتیب بتوانند
   از حقوق ملی خود دفاع کنند و بخصوص اینکه زنان کرد بتوانند در همان موقعیتی
   قرارگیرند که زنان متمدن خارجی.

سخنران بعدی، مدیر مدرسهٔ دخترانه بر آموزش زنان و وحدت آنان با مردان تاکید کرد تا اینکه ملت شان بتوانند پیشرفت کنند. سومین سخنران عصمت قاضی “دختر رهبر کردستان ” گفت که ما زنان میبایست چندین بار آزادیمان را جشن میگرفتیم بطوریکه  “تمام دنیا بدانند که زنان کردستان آزادی را بیشتر از مردان دوست میدارند “. چهارمین سخنران کبری عظیمی که معلم بود، شدیدا زنان مهابادی را به باد انتقاد گرفت:

  چون ما بیشتر عقب مانده ایم، وظیفهٔ ما دشوارتر و بارمان سنگین‌تر است. ما باید بدانیم چگونه این
بار سنگین را از دوشمان برداریم. البته این بار بقدرت علم و منطق برداشته میشود. اما متاسفانه
   مردم مهاباد آنرا طور دیگری میبینند. مثلا آنها دختران جوانشان را بدبخت و بیسواد میکنند و به آنان
   میگویند یک جفت جوراب و یا کلاه ببافند و یا اینکه میگویند:  “من دخترم را به مدرسه نمیفرستم 
   چون بی ادب میشود “. خانمهای عزیز بی ادبی ما چیست؟ آنهایی که اینگونه می‌اندیشند از حقیقت
خیلی دور هستند و مسئله را نفهمیده اند. مثلا خود من در بسیاری از جمعها همینکه مارا میبینند، 
    شنیده ام میگویند: “ببین این معلمهایشان هستند “، و بانگاه تحقیرآمیز بە ما مینگرند. اگر ما به 
کتابها و نوشته های خارجیها نگاه کنیم بسیار غمگین میشویم و از خودمان میپرسیم: ” خدایا ما هم
مانند اینها انسان هستیم؟ چرا ما نباید در شهری مانند مهاباد یک دکتر جراح زن، یک پزشک  زن،
دندانساز و یا حتی یک قابلهٔ مدرک دار داشته باشیم؟ “

سخنران سپس زنان را فرامیخواند تا از سقوط دیکتاتوری رضاشاه خوشحال باشند و  “از فرستادن دخترانشان به مدرسه دریغ نکنند “جایی که بەزبان مادری خودشان به آنان آموزش داده میشود. سپس شرکت کنندگان به حزب دموکرات کمک مالی میکنند.(۱۴) روزنامه اسامی ۴۱ زن را که به حزب پول و طلا داده اند ذکر کرده است. طعنه آمیز اینکه تمامی این زنان با نام شوهرانشان شناخته میشوند؛ مثلاْ خانم آقای صالح شاطری. یک هفته قبل ازآن، روزنامهٔ کوردستان گزارشی از یک نشست کنفرانس خانمها در مهاباد را نوشته بود:

کنفرانس خانمها در انجمن فرهنگی شوروی- کردستان

  روز جمعه هشتم مارس ۱۹۴۶ کنفرانسی در محل انجمن فرهنگی شوروی- کردستان بەدعوت
   خانم رهبر [یعنی رئیس جمهور] کردستان برای روشنگری افکار زنان جامعهٔ کردستان تشکیل 
  گردید؛ تعداد   زیادی از خانمها[همسران] اعضای کمیتهٔ مرکزی [حزب دموکرات کردستان]، 
  معلمین و دانش آموزان مدرسهٔ دخترانه، کارمندان حزب دموکرات و ادارات دولتی، تاجران و کسبه 
  دعوت شده بودند. ابتدا خانم رهبر کردستان دربارهٔ اهمیت آموزش و پرورش زنان، دختران و
    پیشرفتهای اتحادیهٔ زنان شوروی و ضرورت آشنا شدن با آنها سخن  گفت. سپس تعداد زیادی
   از معلمین و دختران و دیگر خانمها سخنرانی کردند. کنفرانس که ساعت ۲ بعدازظهر شروع
   شده بود درساعت ۵ خاتمه یافت.(۱۵)

هیچ نامی از هشتم مارس روز جهانی زن که همواره در اتحاد شوروی برگزار میشد، بەمیان نیامده است. یکهفته بعد یک سازمان زنان تشکیل گردید. گزارشی کوتاه در روزنامهٔ کوردستان آمد:

تشکیل حزب دموکرات (توسط زنان کردستان)

   روز جمعه ۱۵ مارس ۱۹۴۶ تعداد زیادی از زنان اندیشمند کردستان بەدعوت خانم رهبر کردستان
  در ساعت ۳ بعدازظهر در جامعهٔ فرهنگی گرد آمده و تحت مدیریت خانم رهبر کردستان (مینا 
    خانم . . . [یک کلمه ناخوانا است])، حزب دموکرات زنان کردستان ایران را تشکیل دادند ؛
  تعداد زیادی از زنان ثبت نام  کرده و متعهد شدند که حق عضویت از یک تا ده تومان بپردازند.(۱۶)

نام سازمان در شماره های مختلف روزنامه متفاوت است؛ برای نمونه، اتحادیهٔ دموکراتیک زنان کردستان (یەکیتی ژنانی دیموکراتی کوردستان)(۱۷) و حزب خانمها (حیزبی یایان)(۱۸)

سازمان بدین ترتیب جناح زنان حزب دموکرات کردستان بود. حزب زنان که بەهیچوجه حاصل یک جنبش فمینیستی نبود، از جانب یک سازمان سیاسی که مردان کاملاْ برآن مسلط بودند ایجاد گردید. چهرهٔ رهبری کننده  “یای مینا ” همسر رئیس جمهور بود.

حزب زنان ظاهراْ تشکیلاتی شل و ول داشت. پس از یای مینا که رهبر سازمان بود، رهبران (سەروک) ده ناحیهٔ (گەرەک) مهاباد قرارداشتند. در گزارشی راجع به درآمدها و مصارف حزب زنان در سومین ماه بهار (جوزەردان، خردادماه)، اسامی رهبران  و درآمدها (حق عضویت ها)ی هر محله(گەرەک) آمده است:(۱۹)

۱- کلثوم سلطانیان        هەرمەنیان      ۱۳۰۵.۰۰
۲- خورشید شاطری       بازار           ۲۸۲.۵
۳- خدیجه قاضی       چومی      ۲۲۷.۵
۴- سید عایشه شاطری   حاجی حسن ۸۲۲.۵
۵- صدیقه ولیزاده          خڕێ          ۹۳۶.۵
۶- زیبا خانم      قولە قەبران      ۲۳۰
۷- آمینه داودی       قیبله                ۲۱۰
۸- زهرا مولوی       رزگەیان        ۲۰۰
۹- پیروزه مشیری      جامیعا       ۱۲۰
۱۰- ماوزه ر بیلازاده     یەهوودیان        ۹۵
جمع  ۴۴۲۹.۰

درآمد دوماههٔ اول بهار ۹۲۹۱ ریال بود. هزینەها عبارت بودند از کرایه  (۱۲۰۰ریال)، عوض کردن اثاثیه و رومیزیها (۵۲۰۰ ریال)، دو ماه حقوق یک کارمند زن (۴۰۰ریال)، سه ماه حقوق یک کارمند دیگر (۶۰۰ریال)، حمل‌ونقل و زغال (۸۰ریال)، و جارچی شهر (۶۰ریال) که جمعاْ ۷۵۴۰ ریال میشد.(۲۰)  حزب ابتدا در یک مدرسهٔ ابتدایی مکان داشت، اما بەزودی به یک منزل اجاره ای انتقال یافت. یک آگهی کوتاه از  “بانوان باسواد “علاقمند میخواهد برای شغلهای زیر تقاضا بفرستند: حسابدار، خزانه دار، منشی و صندوقدار.(۲۱)

نخستین هدف حزب زنان بسیج زنان بزرگسال برای حمایت از جمهوری و ملت بود. ازآنجاییکه اکثریت این زنان بیسواد بودند، حزب کلاسهای سوادآموزی وهمچنین گردهمایی های غیر رسمی سازمان داد. دیگر فعالیتها شامل جمع آوری کمک مالی برای ارتش ملی، شرکت در راهپیمایی‌ها، تظاهرات و نوشتن در روزنامه ها بود. کمک به ارتش ملی شامل کار زنان در بافتن لباس و جوراب برای پیشمرگان بود. سازمان زنان از جمهوری چهرهٔ یک دولت مدرن را که علاقمند به پیشرفت زنان بود، بەنمایش میگذاشت.

ناسیونالیست ها از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم تاکید برآن داشته اند که آموزش مهمترین شرط آزادی ملی است. طی قرن بیستم بسیاری از روشنفکران از هر دو جنس، خواستار مهیا کردن آموزش برای زنان شده اند. برخی از والدین ازجمله مادران مهابادی علیرغم این امر در برابر کارزار به مدرسه فرستادن دختران مقاومت کرده اند. انتقاد کبری عظیمی از والدینی که حاضر نبودند دخترانشان را به مدرسه بفرستند چنانکه در بالا نقل شد، کشمکشی را میان ناسیونالیستهای علاقمند به شامل کردن زنان در درون ملت و برداشت سنتی که نظم اجتماعی پیشاسرمایه داری و روابط دو جنس در آنرا بازتولید میکند، به نمایش میگذارد. درحقیقت رهبری کاملاْ مردانهٔ جمهوری بەویژه شخص رئیس جمهور بیش از بسیاری از زنان به رواج دادن آموزش زنان علاقمند بودند. برای مثال مسئول  حزب دموکرات کردستان در شنو [اشنویە] اولین مدرسهٔ دخترانه در این شهر را افتتاح کرد. گزارشی در بارهٔ این مدرسه که توسط حسن کاظمی مدیر مدرسه نوشته شده است، بیان میکند که  “لازمست که همهٔ اهالی شهر از رهبر حزب دموکرات کردستان بخاطر این خدمت مهم سپاسگزاری کرده و بارغبت واشتیاق دخترانشان را به این مدرسه بفرستند.. “(۲۲) تاکید براین است که یک کردستان آزاد شده نیازمند زنان آموزش دیده است. آزادی، رهایی و آموزش از همدیگر جدایی ناپذیرند. بزرگترین دستاورد آنست که مثل یک مرد باشید. یک زن آموزش ندیده باری است بردوش ملت و شوهر تحصیلکرده اش. مردی در یک مقاله راجع به  “آموزش زنان ” نوشت:

  روزی من ازادارهٔ فرهنگ به منزل میرفتم. زنی را دیدم که جلو درب ادارهٔ اصلی حزب
   دموکرات کردستان ایستاده بود. وی چهره اش را بطرف من برگرداند و با زبانی که 
  خصلت نمای زنان ساده و بیسواد ماست پرسید “برادر این چیست؟ “من فکرکردم
   که اگر جواب بدهم که این مقر اصلی حزب دموکرات کردستان است، وی نه مقر اصلی،
   نه حزب و نه دموکرات را نمیفهمد. از روی درماندگی لحظه ای اندیشیدم و گفتم:
 “اینجا برخی از کُردهای مهم دورهم جمع میشوند و به کاروبار کشور مب‌پردازند. “

نویسنده سپس استدلال میکند تا زمانی که زنان آموزش نبینند و درمورد حقوق اجتماعی و سیاسی خود آگاه نشوند، کردها نباید فکرکنند که گام بزرگی درمسیر آزادی و تمدن برداشته اند.(میکائیلی ۴: ۱۹۴۶)

اعضای حزب از طریق کمک مالی و جمع آوری پول از غیر اعضا از دولت حمایت میکردند. یکبار رئیس جمهور به یای مینا گفت که  “ملکهٔ فرانسه انگشتر خودش را به مردم فرانسه بخشیده است. چرا شماهم اینکار را نمیکنید. من مطمئن هستم که این  دیگر زنان را نیز تشویق میکند که به جمهوری کمک مالی کنند. “

تنظیم کردن بنیاد زناشویی

تشکیل حزب زنان ظاهراْ برجسته ترین گامی است که ازجانب رهبری حزب برای بسیج زنان در پروسهٔ ساختن ملت برداشته است. اقدامات دیگر توجه به دخالت در مناسبات سنتی دو جنس را نشان میدهد. یکی از اینها سیاست غیرقانونی کردن مجازات برخی اشکال فراری دادن [زنان] میباشد. یکی از تصمیمات اتخاذ شده توسط شورای ملی که مکرراْ در شماره های مختلف روزنامه چاپ میشد:

   اطلاعیه

  فراری دادن(رەدووکەوتن) دختران و زنان ممنوع است

هیأت ملی کردستان مقرر میدارد هر مردی که بالاجبار یک زن شوهردار و یا [زنی] را که هنوز
[به خانهٔ شوهر] نرفته است با خود فراری دهد، به مرگ محکوم خواهد شد؛ اگر دختری فراری
داده شود آن مرد باید کشته شود؛ اما اگر مردی خواستگار دختری باشد و این تقاضای وی
رد شده و هیچ مانعی [برای ازدواج] دربین نبوده و دختر ازدواج نکرده  و راضی به آن باشد، 
مجازاتی درکار نخواهد بود، در غیراینصورت سه ماه تا سه سال زندانی خواهد داشت. ۱۳فوریهٔ
۱۹۴۶، رئیس هیأت ملی کردستان حاجی باباشیخ. (۲۳)

این تصمیم بهمراه چندی دیگر، نشان دهندهٔ استقلال جمهوری از سیستم قضایی حکومت ایران است. این قانون عمدتاْ متوجه مناطق عشایری و روستایی است که در آنجا ربودن/فراری دادن انجام میگرفت. این حکم که ازجانب یک مقام مذهبی در پایتخت صادرشده بود، در واقع ادامهٔ قدرت مرکز/شهری در مناطق غیرشهری است که زیر فرمان رهبران فئودال- عشایر بودند. این همچنین تحمیل کردن اصول اسلامی بر سیستم روابط بین دو جنس بود که در مقابل قدرت مذهب مقاومت کرده بودند. زبان متن کاملاْ مردسالارانه  است. در عنوان این اطلاعیه ربودن زن (ژن هەلگرتن) که اصطلاح جانب مردانه ٔ این عمل است، بەکار نرفته است. قابل ملاحظه اینکه رهبری جمهوری تلاشی برای دخالتی مشابه در مورد مناسبات زمین در مناطق روستایی که در روستاهای فئودالی استثمارگرانه بوده و در آن حقوق زنان برای مالکیت زمین رعایت نمیشد، بەعمل نیاوردند. سنت انکار حقوق زنان برای ارث بردن زمین کشاورزی نقض شریعت اسلام بود که به زنان نصف سهم مردان را میدهد. اما حتی ازبین بردن ربودن/فراری دادن نیز کاملاْ موفقیت آمیز نبود.

محمدامین منگوری یکی از اعضای ادارهٔ نظامی جمهوری در یک تفسیر بسیار نادر اظهار داشت که وضع قانون برای ربودن/فراری دادن در تناقض با سنتهای عشیره ای ‘بلباس’ در غرب مهاباد بود. برای مردم این منطقه این امری  “سرکوبگرانه و ناخوشایند “بحساب میآمد زیرا که اجازه نمیداد به  “آزادی عشق، لاس زدن، عاشق شدن، رقص مختلط و فراری دادن. اینکار جوانان را به زاهدان خلوت گرا (وشکه سوفی) تبدیل کرده و دنیای عشق را برروی آنان میبندد. ” بعقیدهٔ منگوری انتقاد زیادی متوجه قانون منع فراری دادن بود زیراکه این امر بعنوان کاری شرافتمندانه قلمداد میشد. اگر زنی فراری داده نمیشد، احترامی نداشت. این امر برای مردان هم صادق بود:  “اگر مردی زنی را فراری نمیداد به او میگفتند «تو مرد نیستی؛ اگر مرد بودی زنی را فراری میدادی.» منگوری ادعا میکند که  “تنها نیکبختی که تاریخ به کُردها داده است « عشقبازی و آرزوی جنسی (دلداری و عەلاقەی جنسی)» و اینکه کردها در لذت بردن از این آزادیها از اروپائیها هم جلوتر هستند. ” وی همچنین خاطرنشان میکند که اینکار یک عملکرد اقتصادی نیز بهمراه دارد. ماجراجویی فراری دادن همیشه خطر بهمراه دارد، اما همهٔ اطراف قضیه میدانند چگونه کشمکش را فیصله دهند. مرد و زن محل تحصنی گیر می آورند (نزد یک رئیس عشیره و یا مالک، یک اتوریتهٔ مذهبی یا هر شخص بیطرف و مورد احترامی) که آنجا تا زمانی که یک سازش انجام میگیرد به آنان امان میدهند؛ به پدر دختر معمولاْ یک  “بهای عروس ” و یا شیربها (شیربایی) میدهند و دیگران نیز بەلحاظ مالی سود میبرند. ” (۲۴)

از میان اصلاحاتی که بەابتکار رهبری انجام گرفت یک فرمان ریاست جمهوری بود درمورد اجرای خطبهٔ نماز روزجمعه برای اولین بار بەزبان کُردی. تعدادی از موضوعات گوناگون در این خطبه ها برجسته میشد که یکی از آنها این بود: “زنان در جامعه چگونه باید باشند. ” دیگر موضوعات عبارت بودند از: مبارزه با قشری‌گری، احترام به قوانین مذهبی، بهداشت و ساختن بیمارستانها، تأثیر امنیت در پیشرفت میهن و تمدن قدیم کردستان. (۲۵)

در حکومت خودمختار آذربایجان همسایه زنان برای اولین بار از حق رأی همگانی برخوردار شدند. در جمهوری کردستان هرچند موضوع رأی دادن پیش نیامد، اما رئیس جمهور با حق رأی همگانی نظر موافق داشت. در یک کنفرانس مطبوعاتی از قاضی  محمد سوأل شد “حزب دموکرات آذربایجان به زنان حق رأی در انتخابات داده است، آیا شماهم چنین کاری کرده اید؟ جواب اینبود، “هرچند که ما این اقدام آذربایجان را مثبت ارزیابی میکنیم، باید باطلاعتان برسانم که ما نتوانسته ایم به این موفقیت دست یابیم. ” (۲۶) 

مسئلهٔ آگاهی فمینیستی

بنا به دلایلی که تاکنون به آنها اشاره کرده ایم، واضح است که آگاهی فمینیستی هنوز درمیان زنان جمهوری آشکار نبود. زنان تحصیلکرده معتقد به آموزش زنان و برابری رسمی بامردان بودند. اما حتی آنان نیز بطور جدی سیستم موجود مناسبات بین دو جنس را  به چالش نمیگرفتند. رادیکالترین انتقاد متعلق به کبری عظیمی بود که منجر به ناخشنودی برخی از زنان گردید. غایب بودن یک آگاهی فمینیستی لیبرال را با استناد به صفحات روزنامهٔ کوردستان میتوان نشانداد. یکی از معلمان  “نصیحت به زنان ” را نوشت که ازجمله میگوید:

هر روز قبل از اینکه شوهر به بازار برود زن باید از او سوال کند، “آیا فرمایشی دارید؟ “
زن خوب و قابل اعتماد تاجی است بر سر شوهرش
اگر شوهر شما رفتاری را نمیپسندد، شما هم نباید آنرا بپسندید و آنکار را هم نکنید . . .
با نظر مساعد درمورد مرد غریبه صحبت نکنید وگرنه شوهرتان مشکوک خواهد شد
حتی اگر هم خیلی غمگین هستید، هنگامیکه وی به خانه میآید بدخلق نباشید
سعی کنید خلق و خوی شوهرتان را درک کنید تا مطابق آن رفتارکنید.(۲۷)

بیشتر مردان و زنانی که دربارهٔ شرکت زنان در حیات ملت مینوشتند، زنان  “کشورهای خارجی “(هم اروپا وهم اتحاد شوروی) را بەعنوان مدلی که باید سرمشق قرار گیرند، معرفی میکردند. در این نوشته ها زن خارجی در زمینه های علمی، تکنولوژی و هنر آموزش دیده است؛ وی با مرد برابر است و همانند مردان به شکل دادن ملت کمک میکند. گاهاْ توصیهٔ حضرت محمد برای آموزش هر دوی مردان و زنان نیز ذکر شده است. همچنین یکی از سخنرانان بنام خانم شاه سلطان فتاحی در سخنرانی خود بر حمایت رئیس جمهور ازآموزش زنان ازطریق فرستادن دخترهای خودش به مدرسه تأکید میکند.(۲۸)

موضوع دیگر تواناییهای زن برای یک جنگجوی خوب شدن است. درمقاله ای راجع به زنان آذربایجان شوروی (که از منابع شوروی گرفته شده است)، بر استاندارد بالای آموزش زنان و همچنین کمکهای نظامی آنان به جنگ میهنی ضدفاشیستی تأکید شده است.(۲۹) در مقالهٔ دیگری که دربارهٔ  “آزادی مذهب در روسیهٔ سوسیالیستی ” بەرشتهٔ تحریر درآمده است بر آزادی زنان شوروی برای کار در بیرون از خانه و در همهٔ زمینه ها تأکید شده است. توجه داده میشود که در روسیه زنان و مردان در کنار همدیگر کار میکنند. عدم تبعیض بین زنان و مردان خارجی همتای خود را در ملت مییابد.  “به موقعیت زنان عشایر کردستان بنگرید و آنوقت میبینید که مردان و زنان با همدیگر کار میکنند (در برداشت محصول، بذرافشانی و در خرمن کوبی) و بەهمدیگر کمک میکنند، بعلاوه زنان از بچه ها مواظبت کرده امور خانه را هم انجام  میدهند. بهرحال آنچه که زنان روسیه انجام میدهند بسیار با ارزش است زیرا آنها دارای دانش بوده و آموزش دیده اند؛ زنان ما بسیار نادانند. “(۳۰)

نتیجه گیری

موضوع مورد بررسی  برخی گرایشات را که دیگر پژوهشگران در رابطه با جنبشهای ملی در سراسر جهان مشاهده کرده اند، تأیید میکند. در کردستان سال ۱۹۴۶ جنبش فمینیستی نسبت به جنبش ملی عقب بود. آگاهی ناسیونالیستی بسیار پردامنەتر و بسیار قدیمی تر بود. درحالیکه آزادی زنان، حقوق برابر و شرکت در مبارزه وارد دستورکار ناسیونالیستها شده بود، آگاهی از خواست پلاتفورم فمینیستی لیبرال ناپخته فراتر نرفت.

نخستین سازمان زنان کرد درسال ۱۹۱۹ توسط اعضای نخبگان ناسیونالیست تبعیدی در استانبول پی ریزی شد. همانند دیگر گروههای سیاسی و فرهنگی، این سازمان نیز پس از برقراری جمهوری ترکیه که تمام فعالیتهای ناسیونالیستی را سرکوب میکرد، با برخاستن شورش کُردها درسال ۱۹۲۵ ازمیان رفت. حزب زنان بنظر میرسد که دومین سازمان زنان کرد باشد. یکی از اعضای آریستوکراسی زمیندار بنام حفصه خانم در زمان حکومت خودمختار شیخ محمود دراوایل ۱۹۲۰ فعال بود اما کارهای وی نشان از برخاستن آگاهی فمینیستی و یا سازماندهی ندارد. وی از آرمان ناسیونالیستها حمایت میکرد و دستور کاری که تعقیب میکرد عبارت بوداز پیشرفت کردن زنان بویژه در دستیابی به سواد و آموزش.

جنبش ناسیونالیستی در سال ۱۹۴۶ زنان را به شرکت در فعالیتهای خارج از خانه تشویق میکرد اما محدودیتهای متعددی در برابر حضور علنی آنان قرار میداد: زنان تنها درحالی بحساب میامدند که بتوانند مردان را در آرمان ناسیونالیستی کمک کنند. جمهوری اولین حکومت کردی بودکه ادعای دموکراتیک و مدرن بودن میکرد. تشکیل یک حزب زنان ارزش این تصویر را بالا برد: زنان از همان اوان رژیم خودمختار در عرصهٔ عمومی حضورداشتند. وجود حزب زنان حضور زنان در حیات سیاسی جمهوری را به شیوهٔ صوری اعلام کرد اما در همان حال کنار نهاده شدن آنان را از رده های تصمیم گیری حزب دموکرات کردستان توجیه کرد. این حزب بعنوان سازمان زنان حزب دموکرات کردستان همچنین به جداسازی بدنهٔ حزب بر اساس جنسیت رسمیت بخشید و هرکدام سازمان خود را داشتند. واضح است که این دو در موقعیت همسان قرار نداشتند.

روزنامهٔ کوردستان که هر دو روز یکبار منتشر میشد، همراه با چندین مجله و بعدها هم یک ایستگاه رادیویی، سیمای یک حوزهٔ عمومی (Public Sphere) در حال ساختن را نشان میداد. اما تنها نخبگان و دولتمندان دسترسی به رادیو داشتند درحالی که بقیهٔ اهالی در پایتخت میتوانستند به بلندگوهایی که در چهارراه اصلی نصب شده بودند گوش فرادهند. بهرحال توجه به این نکته اهمیت دارد که تمام نشریات و ایستگاه رادیویی در مالکیت حزب دموکرات کردستان بوده و توسط آنان اداره میشد. و این موقعیتی است که شبیه حوزهٔ عمومی نیست که در آن گویندگان/شنوندگان و نویسندگان/خوانندگان مختلف مستقل از قدرت حاکم هستند. باوجود این، آنان فضایی برای دربرگرفتن فعالیتهای زنان و سیاست رسمی درمورد دو جنس فراهم کردند.

دولت ملی آذربایجان در همسایگی رادیکالتر از جمهوری کردستان بود. در آذربایجان برخلاف کردستان اصلاحات ارضی هرچند محدود انجام دادند و حقوق زنان برای شرکت در انتخابات همگانی را بەرسمیت شناختند. پایتخت آذربایجان یعنی تبریز دومین شهر بزرگ ایران بود و تا پایان قرن نوزدهم بزرگترین مرکز شهری در کشور بەشمارمیرفت. اینجا همچنین مرکز رادیکال انقلاب مشروطیت ایران در سالهای ۱۹۱۱-۱۹۰۶ بود. میرجعفر پیشەوری رهبر حزب دموکرات آذربایجان و نخست وزیر حکومت ملی یکی ازچهره های جنبش کمونیستی ایران بود. حضور نیروهای شوروی در منطقه نیز یک عامل دیگربود. موقعیت پیشرفتهٔ زنان در جامعهٔ شوروی یکی از موضوعاتی بود که مکرراْ در رسانه های سخن پراکنی و انتشاراتی شوروی مطرح میشد. در نشریات کردستان و آذربایجان شرکت زنان شوروی در جنگ علیه فاشیسم همواره بعنوان دلیلی بر آزادی آنان نشانداده میشد. حائز اهمیت اینکه حق زنان فرانسوی برای شرکت در انتخابات همگانی تنها در سال ۱۹۴۴ یعنی دو سال قبل از آذربایجان برسمیت شناخته شد.

نیم قرن بعداز تشکیل حزب زنان بنظر میرسد که جنبش فمینیستی در کردستان هنوز دنبالەرو جنبش ملی است. سرکوب خشن ملی بر سرکوب جنسی و طبقاتی سایه افکنده است؛ حتی بازدارندەتر ازآنهم تأکید رهبران ناسیونالیست بر مبارزهٔ ملی است؛ آنان آشکارا مبارزهٔ ملی را برمبارزهٔ طبقاتی و برابری دوجنس ترجیح میدهند؛ بسیاری از احزاب ناسیونالیستی برتری طبقات و جنسیت را کم اهمیت جلوه داده و این موضوعها را به آینده موکول میکنند. دو حزب سیاسی یعنی کومەله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) و حزب کارگران کردستان (پ .ک.ک) در مبارزهٔ نظامی و سازماندهی سیاسی فضای بیشتری به زنان بخشیده اند. نقش زنان در حزب اخیر یادآور سال ۱۹۴۶ میباشد. درحالیکه تعداد زیادی زنان در فعالیتهای غیرسنتی (مانند عملیات نظامی  جنگی و غیرجنگی، ژورنالیسم حزبی و کار گروهی) درگیرشدەاند، هیچکدام به موقعیتهای بالای رهبری دست نیافته اند. برخی احزاب سیاسی، مثلا حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیهٔ میهنی کردستان، اولی بیشتر از دومی، در حقیقت مانع از پیشرفت جنبش زنان شده اند. برای نمونه حزب دموکرات ادعا میکند که جامعهٔ کردستان اسلامی و سنتی است و بنابراین زنان باید از اشکال سنتی و مذهبی قوانین مردسالارانه تبعیت نمایند. این گروه از ناسیونالستها با تأکید بر عقب ماندگی جامعهٔ کردستان بیشتر دلبستگی خودشان به مردسالاری را بیان میکنند تا علاقهٔ زنان را به سنت گرایی.(۳۱)

افزایش شهرنشینی، تشکیل طبقات متوسط و کارگر، پیشرفت آموزش و سربرآوردن Diaspora (جامعهٔ تبعیدی و مهاجر) کُردها درغرب همه به رشد جنبش فمینیستی و تماسهای روزافزون آن با فمینیسم رادیکال و سوسیالیست کمک میکند. نقد فمینیستهای کُرد که متعلق به هیچ حزبی نیستند از سیستم مردسالاری هم اکنون شروع شده است. نویسندگان کُرد، زن و مرد خشونت مردسالارانه را درکردستان و درخارج کشورنیز زیر سوأل بردەاند.

تاریخ جنبش رهایی بخش زنان کردستان همانند خود مردم کردستان سرکوب شده است. از دستاوردها و شکستهای آن بسیار کم میدانیم. کشف این تاریخ در گرو پیشرفت خود جنبش است.

یک تفاوت میان کردستان و غرب، پیروزی ناسیونالیسم در “دموکراسیهای غربی “میباشد. از اواخر قرن هیجدهم ناسیونالیسم غربی قدرت حکومتی را در دست داشته، ملت و دولت ملی خود را ایجاد کرده اند.  “ملت ” ازهمان اوایل زنان را نادیده گرفت (درمیان انبوهی نوشته  نگاه کنید به Nelson ۱۹۹۸). در هیچ کجا زنان بعنوان  “شهروندان ” کامل بەحساب نیآمدند و بیش از یک قرن مبارزهٔ فمینیستی لازم بود تا اینکه به آنان اجازه داده شد تا حقوق شهروندی خود مانند حق رأی را بکاربندند. زنان ازطریق مبارزهٔ سیاسی سازمان داده شده و رودررویی گستردهٔ تئوریک با مردسالاری در واقع توانسته اند برابری قانونی را در بسیاری از  “دموکراسیهای غربی ” بەدست آوردند. نابرابری اما، عمیقاْ ریشه در جامعهٔ سرمایه داری دارد.

کشمکش بین ناسیونالیسم و فمینیسم همچنان حل نشده باقی مانده است. تضاد در جنبشهای ملی جهان درحال توسعه حتی برجسته تر میباشد. ناسیونالیسم ترک، عرب و ایرانی نیز درسالهای پس از جنگ جهانی اول قدرت را در دست گرفته بودند. پیشینهٔ آنها در برخورد به روابط دو جنس بهیچوجه بهتر از همتایان غربی آنان نیست. هدف جنبش ملی کردستان، درعوض، رسیدن به قدرت حکومتی است. تا آنجائیکه به تجربهٔ حکومت خودی در ایران در سال ۱۹۴۶ و در عراق از سال ۱۹۹۲ برمیگردد، ناسیونالسم کُرد از گرایشی که در غرب شروع شده بود منحرف نشده است.

در کردستان کشمکش در ادامهٔ خود از طریق مذاکرات و سازش هایی که با قساوت قوم کشی و جینوساید که ازجانب چهار دولت ملی بر دوطرف تحمیل میشود، حل و فصل میگردد. میماند اینکه ببینیم آیا فمینیستهای کُرد به ناسیونالیسم اجازه میدهند که همچنان پاسبان مردسالاری باشد. اما این ساده اندیشی خواهد بود اگر بپنداریم که ناسیونالیسم تنها مانع برسر راه رهایی زنان میباشد. فمینیسیم بعنوان یک جنبش آگاه برای ازمیان بردن مردسالاری، خود از درون مقهور مواضع تئوریکی است که نسخه های سازشکارانه توصیه میکند. این فراخوان برای  “فمینیستهای بومی ” درغرب که توسط فمینیستهای پسامدرن و تئوریسینهای سیاست هویت صادرمیشود، سازش با مردسالاری مذهبی، ملی و قومی را  تشویق میکنند. اما سیاستهای ملی گرایانهٔ کُردها درمورد  “مسئلهٔ زن ” دهها سال قدیمی تر از دستورالعمل های پسامدرنیست ها است. درحالی که ناسیونالیسم کرد موفق شده است که نقش پاسبان مردسالاری را ایفا کند، بومی گرایی و تئوریهای بومی‌گری فمینیستها را دعوت میکنند دست آموز ناسیونالیسم شوند. علیرغم سرکوب سبعانهٔ ملی که علیه مردم کردستان اعمال میشود، بیشترین احتمال اینست که فمینیستهای کُرد بخاطر مذهب، ملت و خلوص قومی دست به دامان مردسالاری نخواهند شد.

پانوشته ها

۱- این فصل بازنویسی پژوهشهای من دربارهٔ همین عنوان است. من از نشریات  “کومە لەی ژ.ك “، نشریات جمهوری کردستان، دست نوشته ها، مصاحبه ها و منابع دست دوم استفاده کرده ام.
۲- کلمه ٔ  “جمهوری ” در روزنامهٔ کوردستان منتشره ازجانب حزب حاکم استفاده شده و قاضی محمد رهبر حزب و دولت  “رئیس جمهور ” نامیده شده است. کمیتهٔ مرکزی حزب دموکرات کردستان قراری صادرکرد که همگان را مطلع میکرد در مکاتباتشان با قاضی محمد از عنوان  “رئیس جمهور کردستان ” استفاده کنند.(کوردستان شماره ۱۴، ۱۳ فوریهٔ ۱۹۴۶ ص ۴). اما تحت فشار شوروی این نام درچهارچوبهای رسمی حذف و رئیس جمهور  “پیشوا ” خوانده شد. کردها همچنان آنرا جمهوری مینامند.
۳- دکترین  کومەلەی ژ. ك. دموکراسی است و برای سعادت زندگی انسانها تلاش میکند(بند۸ پلاتفورم چاپ شده در نیشتمان ۶؛۶ ۱۹۴۲ تنها سه بند از یک سند طولانی تر چاپ شده است).
۴- متن نمایشنامه باقی نمانده است. بیشترین توضیح توسط فرشی (۱۹۹۵) داده شده است. یک بررسی کوتاه در کتاب Eagleton داده شده است(۱۹۶۳).
۵- این وعده در مرامنامهٔ حزب داده شده است(نگاه کنید به پانوشتهٔ ۹ در زیر)؛ همچنین نگاه کنید به:
(۱-۷۰؛۱۹۶۳)Eagleton.
۶- کتاب اسامی دهات کشور(۲۶:۱۹۵۰)
۷- فرهنگ جغرافیایی ایران(۵۱۲:۱۹۵۱)
۸- اطلاعاتی براساس دولت ایران(۵- ۱۴ :۱۹۶۱)
۹- مرامنامهٔ حزب دموکرات کردستان (۱-۳۰:۱۹۷۰)
۱۰- کوردستان (۱۹۴۶) ۱۰(۶ فوریه): ۱،۴.
۱۱- کوردستان (۱۹۴۶) ۱۳(۱۱فوریه):۱.
۱۲- مجلهٔ  بچه  ها  “گرووگاڵی منداڵانی کورد ” غان وغون کردن کودکان کُرد. برای نمونه این شعر را چاپ کرده اند:

  برای دختران
دختر کرد! تو هم همانند برادر بزرگترت دانش بیآموز
  نوردیده ام هیچگاه دست از آموختن برندار.
  برادرت به کمک تو نیازمند است،
  او بسیار محتاج افکار زیبای توست.
  داداشت قربانت برود، دانش بیاموز خواهر،
  زیرا که هرآنکس که بیسواد است حیوان است. (۷:۱۹۴۶)

۱۳- کوردستان (۱۹۴۶) ۲۷ (۲۵ مارس):۳-۲.
۱۴- کوردستان (۱۹۴۶) ۲۹ (۳۰ مارس):۴.
۱۵- کوردستان (۱۹۴۶) ۲۴ (۱۳ مارس):۷.
۱۶- کوردستان (۱۹۴۶) ۲۴ (۱۳ مارس):۳.
۱۷- کوردستان (۱۹۴۶) ۷۹ (۲۲ اوت[باید ۲۰ اوت باشد، یعنی ۲۹ گه لاویژ] ):۴.
۱۸- کوردستان (۱۹۴۶) ۸۵ (۵ سپتامبر[باید ۱۲ سپتامبر باشد، یعنی ۲۱ خه رمانان] ):۱.
۱۹- کوردستان (۱۹۴۶) ۷۷ (۱۵ اوت):۴.
۲۰- کوردستان (۱۹۴۶) ۷۷ (۱۵ اوت):۴.
۲۱- کوردستان (۱۹۴۶) ۸۵ (۵ سپتامبر[باید ۱۲ سپتامبر باشد، یعنی ۲۱ خەرمانان] ):۱.
۲۲-  کوردستان (۱۹۴۶) ۲۴ (۱۳ مارس):۵.
۲۳ – کوردستان (۱۹۴۶) ۱۶ (۱۸ فوریه):۴.
۲۴- بر اساس دست نوشته هایی که توسط محمدامین منگوری نوشته شده (۷-۱۷۶:۱۹۵۸). نویسنده خود از عشیرهٔ منگور از طایفهٔ ‘بلباس’ است و دربارهٔ اثرات این قانون بر مردم منطقه تحقیق میکرد هنگامی که وی خود اندکی پس از سقوط جمهوری در مخفیگاه زندگی میکرد. نگاه کنید به Edmonds(۶-۲۲۵:۱۹۵۷)دربارهٔ دختر فراری دادن در میان بلباسها. در این رابطه از آقای محمود ملاعزت بەخاطر اینکه این دستنوشته ها را دراختیار من قرارداد، تشکر میکنم. وی دستنوشته ها را در سوئد منتشرکرده است.
۲۵ – کوردستان (۱۹۴۶) ۱۰ (۴ فوریه):۳.
۲۶- کوردستان (۱۹۴۶) ۲ (۱۳ ژانویه):۴.
۲۷- کوردستان (۱۹۴۶) ۲۷ (۲۵ مارس):۳.
۲۸- کوردستان (۱۹۴۶) ۲۸ (۲۷ مارس).
۲۹- کوردستان (۱۹۴۶) ۷۳ (۴ اوت):۲.
۳۰ – کوردستان (۱۹۴۶) ۷۲ (۳۰ ژوئیه):۴.
۳۱- برای ارائهٔ یک نمونه ازاین نوع فکرکردن، مصاحبەای را نقل میکنم که درسال ۱۹۹۳ با چهار تن از رهبران اتحادیهٔ زنان کردستان (یەکیەتی ئافرەتانی کوردستان) انجام شده که یکی از سازمانهای حزب دموکرات کردستان عراق است. یکی از زنان کشتار گستردهٔ زنان را انکار کرده ادعا میکند که تنها یکی دو نفر زن در سلیمانیه کشته شدەاند. در پاسخ به سوألی دربارهٔ موضعشان در قبال فراری دادن دختران بەعنوان وسیله ای برای اجتناب از ازدواج های ترتیب دادەشده ، مبادلهٔ دختران و یا فروش دختران، یکی از مصاحبه شوندگان گفت که با این عمل مخالف است زیرا بەعقیدهٔ وی این برخلاف سنت مردم کردستان است. یکی دیگر از رهبران سازمان زنان با فراری دادن مخالفت کرده گفت:

  من نمیتوانم مستقیماْ بگویم که اینکار [فراری دادن] چیز خوبی است. ما باید به وضوح جامعه ای
 را که درآن زندگی میکنیم بشناسیم. چه فرهنگی داریم؟ اگر ما دربارهٔ حقوق زنان دریک چهارچوب
 خیلی گسترده نگاه کنیم، خود جامعه در برابر ما میایستد. ما باید گام به گام با جامعه پیش
 برویم. فرهنگ اسلامی و کردی تبدیل به قوانین اجتماعی شده اند؛ اگر این مرز را طی کنیم، موفق
 نخواهیم شد.

هر چهار زن مصاحبه شونده رهبران اتحادیهٔ زنان کردستان بوده و برای مسافرتی بمنظور جلب حمایت برای کارهایشان در اروپا بودند.(۱۲۲،۱۲۴:۱۹۹۳ چنگیانی).

فهرست مراجع
– ناشناس. (۴-۱۹۴۳)«مکالمهٔ برادران و خواهران.»، نیشتمان ۴/۳ (۱۳۲۲دسامبر ۱۹۴۳ ژانویه ۱۹۴۴)۴-۲۳.
– جزا چنگیانی (۱۹۹۳) چاوپیکەوتنیک له گەل چوار ئافرەتی سەر بە یەکیتی ئافرەتانی کوردستان (مصاحبه با چهار زن از اتحادیهٔ زنان کردستان). خه رمانه ۱۰-۹: ۱۲۲ ؛ ۱۲۴.
Eagleton Jr William (۱۹۶۳). The Kurdish Republic of ۱۹۴۶. London: Oxford University Press
Edmonds, C.J. (۱۹۵۷). Kurds, Turks and Arabs. London: Oxford University Press
– فرهنگ جغرافیایی ایران (۱۹۵۱). جلد ۴، تهران چاپخانهٔ ارتش، ۱۳۳۰.
– برایم فرشی(۱۹۹۵) “کورته یه ک له سه ر شانۆی «دایکی نیشتمان» “.[مختصری دربارهٔ نمایشنامهٔ  “مام میهن “]. گزینگ۷:۲۸-۲۳. 
– گروگالی منداڵانی کورد  [غان وغون کردن کودکان](۱۹۴۶) ۱(۱) (۲۱ مارس)
– دولت ایران (۱۹۶۱). وزارت کشور، آمار عمومی، آمار سرشماری منطقه ای اولین سرشماری ملی در ایران، آبان ۱۳۳۵(نوامبر ۱۹۵۶)، جلد ۴۷، منطقهٔ سرشماری مهاباد،  ۵- ۱۴ : مه ۱۹۶۱.
– کتاب اسامی دهات کشور (۱۹۵۰)جلد ۱ استانهای ۱،۲،۳ و ۴، تهران وزارت کشور ادارهٔ کل آمار و ثبت احوال، فروردین ۱۳۲۹، چاپ دوم: ۲۶.
– محمدامین منگوری (۱۹۵۸). بەسەرهاتی سیاسی کورد له ۱۹۱۴ وه هه تا ۱۲ی تەموزی ۱۹۵۸ [سرگذشت سیاسی کردها از ۱۹۱۴ تا ۱۲ تموز ۱۹۵۸]، جلد اول، دستنویس. منتشر شده در سوئد زیر عنوان بەسەرهاتی سیاسی کورد له ۱۹۱۴ه وه هەتا ۱۹۵۸. بخش اول ۱۹۹۹.
– مرامنامهٔ حزب دموکرات کردستان ایران. در توده شمارهٔ ۱۹، تیر ۱۳۴۹/۱۹۷۰ : ۱-۳۰.
– رسول میکائیلی (۱۹۴۶).  “آموزش زنان ” کوردستان ۷۵ (۱۱ اوت):۴
Nelson, Dana(۱۹۹۸).National Manhood: Capitalist Citizenship and the imagined Fraternity of White Men. Durham: Duke University Press.

*************