گارت ستنسفیلد پروفسور سیاستهای خاورمیانە در انستیتو مطالعات اسلامی و عرب دانشگاە اکستر- theguardian
برگردان از انگلیسی: احمد اسکندری
این جبهە جدید تنها یک درگیری محلی نیست بلکە میتواند منجر بە یك شورش گستردەتر کردها شود طوری کە جغرافیای آنجا را از نو ترسیم کند.
کردها در هر کشوری کە زندگی میکنند، درشرایط موجودیت خطرناکی بسرمیبرند. در ایران مردم کرد در غرب کشور تحت حکومت جمهوری اسلامی بشدت زیر ضربە تعقیب و آزار چشمگیر بودەاند، در حالیکە در عراق کردهای شمال با یك عملیات نظامی بسیار سازمانیافتە روبرو گردیدند. آنان همچنین با یک ابتکار دیپلماتیك مواجە شدەاند کە نشان میدهد، حتی در دنیای شکنندە سیاست خاورمیانە، آرمانهای کردها میتواند عراق، ایران و ترکیە را وادار کند کە بدنبال رفراندوم استقلال کردستان، موضعی مشترك اتخاذ کنند.
حتی شگفت انگیزتر اینکە قدرتهای غربی نیز علیە متحدین کرد عراقیشان کە آنهمە در جنگ علیە داعش برایشان با ارزش بودند صف آرایی کردند. طرز تفکر دولتهای غربی منطقی بود – حتی اگر مبنا را بر عینیت بگذاریم – زیرا کە آنها بە سیاستشان در حمایت از تمامیت ارضی عراق متعهد بودند. اما از گوشە نگاە کردها آنها در صورت نیاز وکلای خوبی بودند، و در غیر آنصورت دوستانی بودند کە فراموش میشدند.
این الگو در شمالی ترین نقطە سوریە، در عفرین کە توسط یگانهای مدافع خلق YPG و متحدین سیاسی آنها حزب اتحاد دموکراتیك PYD کنترل میشود، مجددا درحال تکرار شدن است. از دید ترکیە این گروهها مترادف پ ک ک هستند کە از جانب ترکیە و کشورهای غربی بعنوان یك سازمان تروریستی شناختە میشوند. در مقابل، این گروهها ادعا میکنند کە کاملا سوری هستند و خود را متعهد بە منطقەای میدانند کە آنرا روژآوا مینامند و خواهان آیندەای خودمختار در یك سوریە فدراتیو هستند. آنان در عین حال متحدین مصمم غرب در جنگ علیە داعش هستند.
مشکل این استدلالها در اینست کە همگی عناصری از حقیقت را در خود دارند. مهم نیست رهبران PYD تا چە اندازە متقاعد کنندە ادعا میکنند کە آنها بخشی از پ ک ک نیستند، واقعیات عینی غیر از اینرا نشان میدهد. و این هیچ جای تعجب نیست. پ ک ک قبلا در سوریە پایگاە داشتە و دولت سوریە سیاستی را در پیش گرفتە بود کە بر مبنای آن در طول سالیان مشوق پیوستن کردها بە پ ک ک بود. این جنگجویان یك روزی بە خانە بازمیگشتند. خوب، درحالیکە این بدان معنا نیست کە YPG همان پ ک ک است، ادعای آنکارا در اینمورد قابل درك است.
گروههای کردی اما، اثبات کردەاند کە از نظر سیاسی احساس مسئولیت میکنند و سرزمینهایشان را در این مجموعە آشفتە سوریە پس از جنگ داخلی در ٢٠١١، مدیریت کردەاند. و از زاویە نظامی بنظر میرسد کە YPG بە معادل اسپارتیستهای خاورمیانە تبدیل شدەاند. با تجهیزات محدود، اما دیسیپلین فراوان و اعتقاد خالصانە این نیروها با سرسختی جنگیدند و سرانجام چنان دفاع پیروزمندانەای از کوبانی بعمل آوردند کە تاریخ از آن بعنوان لحظەای یاد خواهد کرد کە موج بر علیە داعش برگشت، داعشی کە تا آن زمان بنظر میرسید تقریبا غیرقابل متوقف کردن باشد.
اینان سپس بعنوان هستە اصلی نیروهای دموکراتیك سوریە توانستند داعش را روستا بە روستا نە فقط از شمال شرق سوریە، بلکە همچنین آنها را تا جنوبی ترین مناطق تا استان دیرالزور در مرز عراق عقب برانند. کردها در همکاری با غربیها و بویژە آمریکا تجارب و مهارتهای زیادی کسب کردند کە موضع پر ابهت قبلی آنها را تقویت میکرد.
خلاصە اینکە از منظر غربیها، برخورد ترکیە متحد ناتو در اینجا موضوعیتی دارد، اما همچنین است برخورد متحدین کرد ضد داعش هم. وقتیکە ناچار باشند یك انتخاب غیرممکن بکنند، شاید آسانتر باشد کە یك حداقل عریان را برگزینند. اما عفرین نبردی نیست کە دولتهای غربی بتوانند بە آن آسانی انکارش کنند، آنچنانکە با رفراندوم کردهای عراق برخورد کردند.
در یك سطح تاکتیکی نزدیك، کردهای آبدیدە شدە در جنگ تا همین حال هم خساراتی جدی بە نیروهای وابستە بە ترکیە وارد کردەاند. آیا نیروهای نظامی ترکیە پیروزیهای بیشتری کسب خواهد کرد؟ این نامحتمل است و یا حداقل اگر هم این اتفاق بیفتد، هزینە بسیار سنگینی خواهد داشت. ارتش ترکیە، بدنبال کودتای ژوئیە سال ٢٠١٦ علیە رئیس جمهور اردوغان، هنوز دوران نقاهتش را میگذراند. اگر نیروهای ترکیە و یا حتی نیروهای تحت حمایتشان در جنگی خونین در عفرین گیرکنند، این ارزیابی اردوغان است کە میتواند از جانب مردمی کە خود وی آنها را بیشتر بسوی ناسیونالیسم و ضدیت با کردها سوق دادە است، زیر سئوال برود.
علاوە بر این، کردهای ترکیە میتوانند از این وضعیت بهرەبرداری کردە و درنتیجە اوج ناگهانی رزمندگی کردها و طغیان آنها را تشدید کند. چنین اوج گیری ناسیونالیسم کردی همچنین در ایران و عراق هم میتواند سربلند کند. با اوج گیری طغیان کە بدوا توأم با پیروزی بودە – ویا حتی یك شکست شرافتمندانە – در دفاع از عفرین، یك انقلاب کردی گستردەتر علیە کشورهای میزبان و متحدینشان امری است کە در حوزەای ماورای امکان نیست.
این یك تأثیر دومینویی محتمل، دگرگون کنندە و غیرقابل پیش بینی خواهد بود حتی اگر در چهارچوب خود سیستم حکومتهای خاورمیانە آنرا بررسی کنیم. یك دومینوی احتمالی دیگر هم وجود خواهد داشت کە تاکنون هم از طریق عفرین مورد تهدید قرار گرفتە و حتی مایە نگرانی بیشتر غرب شدە است: تأثیرات آن بر همپیوستگی ناتو.
برای روسیە، درگیر شدن در سوریە فرصتی بود تا بە نفع خود در اروپای شرقی، کشورهای بالتیك، و شاید ماورای این و در مناطقی دیگر، زیرپای تمامیت ناتو را خالی کند. حمایت روسیە از ترکیە در عملیات عفرین – با دادن اجازە پرواز و استفادە از آسمان منطقە و آشکارا محکوم کردن آمریکا بخاطر عملیات “یک جانبە” در تقویت YPG – مسکو میتواند ادعا کند کە لااقل بخشا بخوبی نقشەاش را ترسیم کردەاست. دو عضو ناتو یعنی آمریکا و ترکیە و حداقل نیروهای تحت حمایتشان میتوانند درگیر یك مناقشە خونین و درازمدت بشوند.
بنابراین آنچە کە در عفرین اتفاق میافتد تنها در بارە آیندە کردها در شمال سوریە نیست. بسیار فراتر از آنست. این میتواند منطقە را دگرگون کند – ترکیە، عراق و ایران بویژە – و همنچنین پیآمدهای عمیقی برای غرب دربر داشتە باشد زیرا کە با چالشهای یك روسیە با نفوذ روزافزون، دینامیك و دارای قابلیت در مصاف هستند.
سرانجام وقت آن رسیدە است کە غرب با یك سئوال ناراحت کنندە مواجە شود؛ فرای بیانیەها و چرب زبانیهای حاوی وعدە صلح، ثبات و دموکراسی، آنها در خاور میانە بدنبال چە چیزی هستند؟ این البتە پرسشی بسیار دشوار است اما باید پاسخ بگیرد. در غیاب چنین پاسخی رویدادهایی کە در عفرین در جریان هستند، و آنچە کە ممکن است اتفاق بیفتد، مدام میتواند آبستن پیآمدهایی باشد کە بە نفع دیگران خواهد بود.